نوشته شده توسط : امید عباسی

اوسامه بن لادن کیست؟ یا که بود؟

سلام

قبل از هر چیز از شما خواهش میکنم که با حوصله و دقت این مقاله را تا پایان بخوانید.این مقاله در تاریخ 3/5/2011 یعنی یک روز پس از خبر کشته شدن اوسامه بن لادن نوشته شده است.

 

آیا واقعأ حمله به افغانستان و عراق به خاطر ترور و تروریست روی کار آمد؟ اما این جنگها خیلی قبلتر از حادثه 11 سپتامبر برنامه ریزی شده بود.درست قبل از فروپاشی اتحادیه شوروی.

ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت نیاز داشته و دارد تا شما را در مورد یک تهدید جهانی متقاعد کند تا این اجازه را داشته باشد که به سرمایه گذاری روی برنامه نظامیش ادامه دهد.بنابراین رویارویی با تروریست به عنوان ظاهر قضیه مطرح شد تا هدفهای اصلی و مهم در خاورمیانه وجهان بدست آید.یعنی پیشرفت به سوی حکومت جهانی.

یکی از نامزدهای فرمانداری ایالت نِوادا در مورد دیدار با یکی از RockFeller ها میگوید:"من او را از طریق وکیل زنیکه میشناختم ملاقات کردم.من یک ویدیو ساخته بودم به نام "در نهایت دیوانگی" او ویدیو را دیده بود و میخواست مرا ببیند.او مرد بسیار بسیار باهوشی بود.او کسی بود که یازده ماه قبل از حادثه 11 سپتامبر به من گفت که قرار است حادثه ای رخ دهد و بعد از آن ما به افغانستان حمله خواهیم کرد وسپس به عراق حمله میکنیم تا چاههای نفت را تصاحب کنیم و یک پایگاه در خاور میانه ایجاد کنیم و همه را بخشی از نظم نوین جهانی (New World Order) قرار دهیم بعد به سراغ چاوز و ونزولا میرویم.وقراراست این جنگها بخاطر تروریست روی کار آید در حالیکه هیچ دشمن واقعی وجود ندارد.یقین دارم که او گفت این جنگ فریب بزرگ است، اما تنها راهی بود برای دولت که مردم امریکا را متقاعد کند."

پس باید کاملأ واضح باشد که حادثه 11سپتامبر یک جنایت داخلی بود.تعداد بسیار زیادی مقاله و مستند در اینترنت وجود دارد که چنین چیزی را به شما اثبات میکند.اگر میخواهید دقیقأ تحقیق کنید پیشنهاد میکنم در گوگل این عبارت را جستجو کنید:"Operation False Flag" (عملیات پرچم دروغین)اصطلاحی است برای اشاره به عملیات تروریستی که به طور مخفیانه توسط دولتها انجام میشودو سعی میشود طرحها طوری به نظر آید که توسط شخص دیگری هدایت شده است.یک نکته دیگر اینکه جورج بوش رییس جمهور وقت ایالت متحده در مورد حمله دقیقأ چه میدانست؟.چه موقع حادثه را به او اطلاع دادند؟

طبق اعلام رسمی کاخ سفید بوش در یکی از کلاسهای درس فلوریدا بود که مردی در گوش بوش به او در مورد برخورد هواپیمای دوم به برج تجارت جهانی خبر داد.اما 3 ماه بعد در یک مراسم که نوار ویدیوییش نیز موجود میباشد از او درباره اینکه در حین حادثه کجا بوده پرسیده شد که او گفت:"بیرون از کلاس نشسته بودم و منتظر رفتن به کلاس بودم که از تلویزیون دیدم که یک برج به هواپیما اصابت کرد و من گفتم چه خلبان افتضاحی!!!!من خودم را به آنجا رساندم وقت زیادی نداشتم تا به آن فکر کنم." دقت کنید که وقتی اوداخل کلاس بوده در مورد برخورد هواپیمای دوم به او خبر داده شده اما او در آن مصاحبه گفت که برخورد هواپیمای اول را از تلویزیون دیده در حالیکه این غیر ممکن است چون هیچکس بر خورد اولین هواپیما را در 11سپتامبر از تلویزیون ندیده.چون نوار ویدیویی برخورد اول روز بعد آشکار و پخش شد.(برای اینکه بفهمید چه اخباری دروغ است از سایت www.TvNewsLies.org بازدید کنید.

و حالا در مورد Tim Osman  در گوگل جستجو کنید

Tim Osman کیست؟ یا که بود؟ Tim Osman نام رمزی سازمان سیا برای یکی از مأمورانش است که چندین سال به سازمان خدمت صادقانه کرده است.وی بارها و بارها با وزارت دفاع امریکا و مقامات رسمی امریکا دیدار و ملاقات کرده است.بله. درست است. همان اوسامه بن لادن.فردی که شد بهانه ای برای حمله به افغانستان و عراق و به هم پاشی و تصرف خاور میانه که دارای مأموریتی ویژه برای ساختن تصویری تروریستانه،وحشی،عقبمانده و افراط گرا از اسلام و مسلمانان جهان بود.

حال میگویند که او کشته شده است.آن هم در سال 2011 (افرادیکه در حوزه فراماسونری و جامعه مخفی امریکا اطلاع دارند عدد 11 را به خوبی میشناسند).و خیلی مضحک است که رییس جمهور ابر قدرت جهان در یک سخنرانی زنده خطاب به 6میلیارد انسان میگوید که اوسامه بن لادن را نیروهای ما نیمه شب کشتند و آزمایشDNA گرفتند و جسدش را به آب انداختند و بعد منتشر شد که اورا در دریا غسل اسلامی دادند و با تابوت به ته آبها فرستادند. درست مثل فیلمها که یک فردی نیمه شب قتلی انجام میدهد و جنازه را به دریا میندازد تا پلیس و کسی شکی نبرد.آن هم شخص مهمی به نام اوسامه بن لادن.اوباما و طراحان پشت پرده این برنامه 6میلیارد انسان را به تمسخر گرفته اند و میخواهند که این انسانها این حرفهای بچگانه را باور کنند؟ آنها فقط یک عکس پخش کردند که اولأ بسیار روشن بود که در شب گرفته نشده،ثانیأ دهانش باز است گویی صورتش یک حالتی دارد و ثالثأ ریشش نسبت به ریش سه چهار سال پیش جوانتر است و حتی صورتش نسبت به قبل پهن شده است.البته خبرهایی مبنی بر مردن وی در چند ماه اخیر بوده که درستی این خبرها احتمال زیادی دارد.ولی چیزیکه روشن است امریکا اورا نکشته ودلیلش خیلی واضح است چون هیچ مدرکی برای اثبات گفته اش در دست ندارد.

من حتی در مورد صدام حسین هم شک دارم. فردی با آن همه شهرت و البته هزاران جنایت بزرگ باید در یک اتاق کوچک تاریک در حضور چند نفر که هیچکس آنها را نمیشناسد اعدام شود؟ و تصویر آن با گوشی(یا با آن کیفیت افتضاح) آن هم فقط چند ثانیه فیلمبرداری شود؟ نظر شما چیست؟

البته که این افراد از لحاظ شخصیتی کشته شده اند و دیگر ما آنها را(شاید) هیچگاه نبینیم اما به نظر من آنها هنوز زنده هستند و فقط دیگر در این صحنه ها نیستند.مأموریت خود را تمام کرده اند و به خوشی در حال زندگی هستند.من در مورد مایکل جکسون هم همین نظر را دارم.فردی که فقط از صحنه موسیقی خارج شد نه از صحنه زندگی تا بازار موسیقی رونق بیابد.چون همه بازار دست او بود.دقت کنید که با رفتن او از این صحنه چه خواننده های زیادی بالا آمدند و چه رونقی در بازار موسیقی و دنیای سرگرمی به وجود آمد.در مراسم مایکل جکسون اگر دقت کنید  بعضی از اعضای خانواده وی بسیار آرام هستند و حتی خواهرش گهگاهی سرش را پایین میندازد و میخندد.

نکته آخر اینکه من وشما هیچ وقت هیچ تصویری از جنازه های این افراد ندیده ایم.(حتی عکس)

 

پس برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد اوسامه بن لادن کلمه Tim Osman  را در گوگل جستجو کنید و خودتان قضاوت کنید.همچنین از شما خواهش میکنم که مستند ظهور(بدون سانسور)را نگاه کنید و مطمین باشید که نگاهتان به دنیا،موسیقی،سرگرمی،تلویزیون و از همه مهمتر اخبار و سیاست عوض میشود.

 

نویسنده: امید عباسی

منبع: مستند "ظهور" قسمت 17

                                        Copyright 2011 Oromon CO.                                   

 



:: موضوعات مرتبط: اوسامه بن لادن کیست؟یا که بود؟ , ,
:: برچسب‌ها: اوسامه بن لادن , امریکا , فوتوشاپ , سیاست امریکا , امریکا و اوسامه , بنلادن , ایران , عراق , صدام حسین , مایکل جکسون , قتل , اوسامه و امریکا ,
:: بازدید از این مطلب : 1865
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : سه شنبه 13 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید عباسی
استاد مظهر خالقی پس از زنده یاد سید علی اصغر کردستانی ، به عنوان استاد مسلم آواز کردی معاصر معروف است ، زیرا اکثر کردها معتقند که صدای محزون و لحن دلنشین او هر شنونده ای را مجذوب و محظوظ می کند اما متاسفانه در بیست سال اخیر کمتر شاهد فعلیتی جدی از وی بوده ایم و همچنان به غیبت و سکوت خود ادامه داده است.در صورتی که حضور پرشور و فعالیت جدی هنرمندان کرد در موسیقی معاصر ایران پس از انقلاب بسیار مشهود و انکار ناپذیر است ، هنرمندانی از چند نسل مختلف مانند " یوسف زمانی ، میرزاده ، فرج پوری ، ناظری ، کامکار ، عندلیبی ، تعریف ، ساعد ، پور ناظری ،خاک طینت و .... " ، که ابته برادران یوسف زمانی را جزو بنیان گذاران موسیقی کردی به شیوه ای علمی و آکادمیک در ایران می شناسند.

با وجودی که در باره موسیقی کردی ، منبع و ماخذ جامع و یا اطلاعات منظم و مدونی در دست نیست ، اما در موسیقی معاصر ایران اکثر استادان و صاحب نظران به قدمت و غنای موسیقی کردی اعتراف می کنند، زیرا ملودی ،ریتم و رنگ یا ضربی موسیقی کردی را در کمتر کسی هست که درگوشه های موسیقی ملی ایران بارها نشنیده باشد. در این رابطه پرویز مشکاتیان معتقد است که گذر از موسیقی ایران زمین بدون توجه به موسیقی کردی امکان پذیر نیست و محمد موسوی هم می گوید: " گاه در برابر غنای موسیقی کردی باید تسلیم شد".

در میان هنرمندان معاصر آواز کردی - شهرام ناظری ، جلال الدین محمدیان ، محمد رضا دارابی ، صدیق تعریف ، بیزن کامکار ، علاالدین باباشهابی ، عزیز شارخ ، عباس کمندی ، حسین شریفی ، بهروز توکلی ، عمر دزه ای ، ناصر رزازی ، نجم الدین غلامی ، رشید فیض نزاد و...- خلاء غیبت و سکوت چند ساله استاد مظهر خالقی بسیار محسوس است . هر چند که هیچ کدام از این هنر مندان ، قریحه و سبک موثر خالقی را نادیده نمی گیرند و حتی ملودی ها و نغمه های او را به عنوان گنجینه آواز کردی معرفی می کنند .

درباره مظهر خالقی ، هنرمندان کرد و صاحب نظران چنین می گویند:

دکتر بهمن کاظمی ، محقق موسیقی کردی ، معتقد است که اندیشه و عقاید این استاد برجسته موسیقی معاصر کردی بدون شک برای نسل جوان منبعی مفید و آموزنده خواهد بود ، زیرا خالقی به وجود نسل جوان برای اعتلا و شکوفایی هر چه بیشتر موسیقی کردی در سطح بین المللی امید وافر دارد.جمشید عندلیبی ،آوازهای او را عامل شهرت و سوء استفاده بسیاری از هنرمندان می داند که در غیبت او با بازسازی و گاه کپی نغمه ها و آهنگ ها به سود جویی ازخالقی پرداخته اند. کیخسرو پور ناظری ، بر این عقیده است که وجود هنرمند والامقام و بزرگی مانند خالقی برای موسقی امروز کردستان ضرورتی غیر قابل انکار است و حضور مجدد او می تواند مو جب ایجاد رشد و خلاقیت در آواز کردی امروز ، به عنوان بخشی از موسیقی نواحی ایران زمین باشد . سعید فرج پوری باور دارد که اجرای مجدد خالقی مشابه موجی نو در موسیقی کردی است که مخاطبان ، موسیقی اصیل کردی رااز زبان راوی صادق آن می شنوند. بهرام ساعد ، صدای ساده و صمیمی خالقی را یادآور بزرگانی همچون سید علی اصغر کردستانی ، حسن زیرک ، علی مردان ، طاهر توفیق ، محمد مامله ، عمر دزه ای ، عارف جزراوی و...می داند و مجتبی میرزاده ، آهنگ ساز آثارخالقی ، می گوید : " در استودیو و هنگام ضبط ، خالقی تسلط و توانایی خاصی در اجرا دارد و گاهی با یکبار خواندن و بدون تمرین نسخه اصلی را ضبط کرده ایم ". اما طهمورث پورناظری با گله از خالقی یاد می کند و ساکت نشستن و کناره گیری او را گناهی بزرگ و غیر قابل بخشش می داند و آن جمله خالقی در کتاب را ، مبنی بر عدم همراهی نوازنده حرفه ای ، مورد اشاره قرار می دهد و می پرسد: " علاوه بر پیگیری مکرر و مشتاقانه کامکارها و اعلام آمادگی گروهی حرفه ای و مشهور مبنی بر اجرای کنسرت افتخاری با استاد خالقی ، چرا او همه این دعوت ها را بدون پاسخ گذاشته است ؟ ". شهرام ناظری ، که همواره با احترام از خالقی یاد می کند ، معتقد است " در موسیقی معاصر کردی کسی دیگر مانند خالقی – این ستاره تابناک آواز کردی - تا چند سال آینده ظهور نخواهد کرد" و در این باره رامبد صد یف – استاد آواز - می گوید: " مظهر خالقی را به عنوان راوی صادق فرهنگ و هنر کرد می شناسم که صدایش یاد آورنده خاطرات تلخ و شیرین تاریخ پر فراز و نشیب کرد است و نغمه او آواز آزادی و عشق است و اگر این بلبل عاشق و بی قرار سال هاست خاموش است ، زیرا در میان مردمانش موسم گل نیافته است ".

مظهر خالقی در شهریور سال 1318 در سنندج - در میان خانواده ای از مشایخ کردستان - دیده به جهان گشود . در اعوان جوانی نخست به مدت 11 سال به آموختن و فراگیری موسیقی اصیل ایرانی و تمرین سبک ها و ردیف های آواز فارسی پرداخت و اولین اجرای آواز او در اواخر دهه سی در رادیو سنندج به زبان فارسی ضبط شده است.. وی سپس در رشته فیزیک در دانشگاه تهران ادامه تحصیل د ا د و بنا به تحصیلات دانشگاهی ابتدا در دبیرستان های تجریش و شمیران دبیر درس ترمودینامیک بود ، اما دوستی با شاد روان انجوی شیرازی او را به رادیو کشانید تا به ترجمه مطالب ادبی و هنری زبان کردی بپردازد و به همراه دیگر هنرمندان کرد – مانند یوسف زمانی ، کامکار ، مجتبی میرزاده ، سواره ایلخانی زاده ، محمد صدیق مفتی زاده ، محمد کمانگر ، فریدون مرادی ، شکر الله بابان ، عثمان احمدی ، ابراهیم ستوده ، عابد سراج الدینی و...- به ترویج و اشاعه زبان و ادبیات کردی کمک کند.در حین همکاری با ارکستر رادیو ، خالقی با اکثر هنرمندان وزارت فرهنگ و هنر مانند " ناصری ، کسروی ، بهاری ، حنانه ، گلسرخی ، شجریان و..." آشنا می شود و تحت تاثیر آنان تجارب و آموخته هایش را سمت و سوئی خاص می دهد .

در همان اوائل فعالیت هنری مظهر خالقی ، حنانه ، کسروی و یوسف زمانی ، صدای او را به عنوان صدای ممتازی شتاختند که جنس صدایش شباهت زیادی به غلامحسین بنان ، استاد فقید آواز ، دارد و با وجود اظهار علاقه خالقی به ادامه اجرای آواز فارسی ، حنانه مانع او می شود زیرا اعتقاد داشت در میان فارس ها ، خالقی خوانند ه ای درجه سه می شود اما نغمه خوش الحان او در میان کردها بر صدر خواهد نشست! و پیش بینی او واقعیت داشت ، زیرا در اواخر دهه چهل ئ آغاز رسمی فعالیت هنری او در رادیو کردی با همکاری ارکستر مشیر همایون شهردار - از پیشکسوت های هوشمند موسیقی ایرانی – آوازهایش با استقبال بی نظیر مردم کرد مواجه شد که در این باره صدیق تعریف مغتقد است " خالقی در همان آغاز به اوج شهرت رسید و همچنان در آن قله افتخار مانده است ".

خالقی پس از ضبط و اجرای بیش از 250 آهنگ فولکلور و ترانه های اصیل کردی ، در اواسط دهه 50 مدیریت سازمان رادیو و تلویزیون کرمانشاه را عهده دار میشود و بنا بر یک سوء تفاهم نامیمون در دوران انقلاب ، به اتهام همکاری احتمالی او، به عنوان یکی از مدیران ارشد دستگاه دولت شاهنشاهی با سا واک ، دستگیر و چند هفته ای زندانی می شود - و آن بر چسب سیاسی و هاله ابهام موجب رنجش خالقی و قهر او از عرصه هنر شد - اما سر انجام بنا به مساعدت اهالی فرهنگ در رفع سو ء تفاهم پیش آمده ،با کمک جلال طالبانی از طریق کردستان عراق راهی انگلستان می شود- زیرا مظهر خالقی و طالبانی هر دو دختران ابراهیم احمد ، نویسنده نام آشنای کرد ، را به همسری اختیار کرده اند و اثر معروف زانی گل << درد زایمان ملت >> با ترجمه های محمد قاضی ودکتر عرفان قانعی فرد به زبان فارسی در بازار کتاب عرضه شده است - و سالهای بعد در لندن رحل ا قامت می افکند و از آن روز تاکنون به ایران بازنگشته است، هر چند بارها به طور رسمی از سوی نهادهای هنری از وی دعوت شد تا آشتی طلبد و به مام وطن بازگردد ، اما تاکنون با سر عتاب رفته است! هر چند که پخش تصویر و صدای خالقی پس از انقلاب بنا بر دلایل نامعلومی در رسانه های رسمی و محلی جمهوری اسلامی ممنوع بوده است.

مظهر خالقی آخرین بار در اواخر دهه 60 در یک مجموعه کنسرت دور اروپا به همراهی هنرمندانی مانند سعید فرج پوری، رضا شفیعیان ، مجید درخشانی ، رضا قاسمی - نوازنده سه تار و نویسنده داستان ارکستر شبانه – در اجرا ی صحنه ظاهر شد ، اما پس از آن تا به امروز اثر جدیدی را اجرا نکرده و همچنان در سکوت وعزلت و اندوه غربت مانده است. هم اکنون پس از تحولات اخیر کردستان عراق دست اندر کار تحقیق و نگارش درباره موسیقی کردی است و در عین حا ل مدیریت انستیتوی میراث فرهنگی کردستان عراق را بر عهده دارد.

اندیشه هنری و سیاست حرفه ای خالقی را میتوان تا حد زیادی به استاد محمد رضا شجریان شبیه دانست ، زیرا همواره از موسیقی مبتذل و غیر اصیل پرهیز داشته است و ایجاد محدودیت قانونی دولت برای پخش و اجرای موسیقی اصیل را عامل اصلی ایجاد موسیقی مبتذل و کافه ای می داند که کمتر جوهر و اصالت موسیقی ایرانی را دارد.مظهر خالقی به شدت به حفظ اصالت اخلاقی و هویت هنری در اجرای کار هنری باور دارد و اینکه موسیقی دان متولی فرهنگ و راوی جامعه است و باید حرمت این هنر پاک و مقدس نگاه داشته شود و از این لحاظ خود شخصیتی بسیار آرام، مبادی آ داب و فروتن دارد.

در این کتاب ، خالقی وضعیت موسیقی کردی امروز ایران را بسیار متحول و پر تحرک تر از دوران قبل از انقلاب می داند و علت ایجاد چنین فضائی را در پیشرفت ، تلاش و خلاقیت هنرمندان و توجه مردم جامعه و رشد فرهنگی مخاطبان می داندو اظهار میدارد که مردم کرد قدر هنر را می دانند و به هنر مندانشان وفادارند و بدین موسیقی کردی زنده و پویاست. هر چند در کتاب آهنگ وفا نه مصاحبه گر و نه مصاحبه شونده از ابراز بینش و تفکر سیاسی خود به دور نمانده اند.

در حاشیه کتاب آهنگ وفا لازم است که به واقعیتی اشاره کرد و آن هم فعالیت جدی و پیگیر نویسنده این کتاب در احیا و معرفی بهتر مظهر خالقی و به عبارتی بازشناخت او ، بعد از دوران انقلاب اسلامی در ایران است ، که از سال 1380 تاکنون تحقق یافته است . هر چند دکتر عرفان قانعی فرد ، با پشتکار و علاقه خاصی در ارائه نمائی از بزرگان هنر و ادب کردی به صورت تدوین و ترجمه در این دهه اخیر فعالیت قابل تاملی داشته است مانند : دمی با قاضی و ترجمه ، محمد قاضی و رسالت مترجم ، درد زایمان ملت ( ابراهیم احمد) ، در حصار میله ها ( مری سنرز آنا برونی)، خاطرات یک رعیت کرد( روناک یاسین)، مافیای قدرت و دفن دمکراسی ( نادر انتصار ) وآهنگ وفا ، که پس از کتاب " سروش مروم " دومین و شاید آخرین تدوین آ قای دکتر قانعی فرد درباره شخصیت های موسیقی معاصر باشد.< 1 >

در این باره مظهر خالقی می گوید که ابتدا توسط انستیتو کرد لندن با آقای قانعی فرد آشنا می شود و سپس دوستی نزدیک و رابطه عاطفی بین آن دو آغاز شده است و معتقد می باشد که وی جوانی آرمان گرا و هدفمند است که با عشق و صداقت تالیف و ترجمه می کند و در ضمن فعالیت در حوزه تخصصی اش – زبانشناسی و تر جمه سیاسی – از تدوین درباره فرهنگ سرزمین مادری اش ابایی ندارد و همواره بدون توجه به مخالفت ها و سانسورها با چهرهای خندان و بی قرار زحمت می کشد. و سپس با فروتنی خاصی برای ابراز حق شناسی خود حضور دکتر قانعی فرد را سلسله جنبان فعالیت های اخیر خود می داند. که از جمله آن فعالیت ها می توان به این چند مورد اخیر اشاره کرد :

1. برگزاری و اجرای مراسم بزرگداشت مظهر خالقی در اسلو.

2. برگزاری و اجرای مراسم بزرگداشت مظهر خالقی در تهران.

3. انتشار چند مطلب درباره خالقی در مطبوعات مانند " حیات نو ، آفتاب یزد ، بنیان ، همبستگی ، سیروان و...

4. تهیه و تنظیم مجدد مجموعه آهنگ ها ی خالقی در کتابی تحت عنوان " کاروان مهر ".

5. انتخاب و عرضه نخستین مجموعه آ,وازها و تصنیف های خالقی در مجموعه سی دی" جشن بهاران ".

6. تدوین آهنگ وفا ، مجمو عه عقاید مظهر خالقی درباره موسیقی کردی.



:: موضوعات مرتبط: استاد مظهر خالقی , ,
:: بازدید از این مطلب : 3033
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید عباسی

منطقه هورامان ناحیه ای كوهستانی واقع در استانهای كرمانشاه و كردستان می باشد و حدود جغرافیائی آن به قرار زیر است از شمال به مریوان، از جنوب به شهرستان جوانرود ،از غرب به كشور عراق و از شرق به ارتفاعات شاهو. بخش اعظم هورامان در استان كرمانشاه واقع شده فعلا از نظر تقسیمات كشوری در محدود شهرستان پاوه قرار دارد. آنچه كه در این نوشته مورد اشاره قرار می‌گیرد، عموماً محدوده واقع در شهرستان پاوه می باشد. در مورد كلمه هورامانAwramanو وجه تسمیه آن نظرات گوناگون وجود دارد ، اما به نظر می رسد كه اصل آن از كلمه هورامان به معنی بر افراشته و بلند باشد. منطقه هورامان به طور متوسط در ارتفاع 1600متری از سطح دریا قرار داشته و شهر پاوه حدود 1700 متر ارتفاع دارد. شهرستان پاوه یكی از شهرستانهای تابعه استان كرمانشاه می باشد كه طبق آخرین سرشماری جمعیتی حدود 70 هزار نفر دارد. شهر پاوه كه اكنون در مركزیت منطقه هورامان قراردارد، در حدود 125 كیلومتری شمال غرب كرمانشاه واقع شده است. این شهرستان دارای 3 بخش نوسود، باینگان و مركزی و چندین دهستان است. تا اواخر دهه1330 شهرستان پاوه تابع استان كردستان بوده و از آن تاریخ تاكنون در محدوده استان كرمانشاه قرار گرفته است. بخش مهمی از این شهرستان یعنی جوانرود در سال 1369 به صورت شهرستان مستقلی از آن جدا شد. ناحیه هورامان یكی از نواحی تاریخی است و محل جنگهای متعددی میان نیروهای متخاصم از جمله در حمله اسكندر و جنگهای سپاه اسلام و ساسانیان بوده است. هنوز آثاری تاریخی همچون مرقد پیرشالیار و بقایای آتشكده آتشگاه و مرقد سید عبیدالله معروف به كوسه هجیج در این ناحیه مشاهده می‌شوند. گویش بخش اعظم مردم منطقه به زبان هورامی است كه شباهت زیادی به زبان اوستائی دارد. بخش قابل توجهی نیز به لهجه جافی یكی از گوشیهای زبان كردی تكلم می کنند. مردم هورامان از نظر مذهبی عموماً تابع دین اسلام و مذهب تسنن شاخه شافعی هستند. و این وضع بعد از جنگهای ایران و عثمانی تثبیت شده است؛ با این حال طریقت های گوناگون مذهبی و عرفانی از جمله نقشبندینه، قادری و غیره نیز در تاریخ هورامان نقش بازی كرده‌اند. بخش اعظم مردم)حدود 60 درصد ) ساكن شهرهای پاوه ،نوسود، نودشه و باینگان و بقیه در روستاها ساكن هستند. تركیب جمعیتی منطقه عمدتاً جوان است. باغداری و كشاورزی به شیوه سنتی، بادلات مرزی (با كردستان عراق ) اشتغال در پرورش های در دست احداث در شهرهای دیگر ایران و اشتغال در ادارات دولتی از جمله مشاغل عمده فعلی نیروی كار قلمداد می شوند .

نگاهی گذرا به فرهنگ و ادبیات هورامان



هورامان سرزمین ترانه‌های معطوف به طبیعت، سرزمین شاعران طبیعت دوست، سرزمین ادبیات شفاهی و نانوشته و سرزمین عرفان دوستان بوده است. متاسفانه هورامان بعلت صعب العبور بودن ارتباط چندانی زیادی با نواحی دیگر نداشته نداشته و همین امر نوعی ایزولاسیون اجتماعی و جغرافیایی را بر ساكنین آن تحمیل نموده است. با این حال ضرورت های زندگی این ارتباط را بیشتر نموده و وسعت بخشیده است . اگر تا دیروز مراودات مردم هورامان عمدتاً با بخش های محدودی از كردستان عراق و ایران بوده است ، اكنون تا مراكز و شهرهای عمده ایران و حتی اروپا و امریكا و استرالیا وسعت یافته است .


ترانه های هورامان


ترانه‌های هورامانی كه در اصطلاح محلی به گورانی معروفند بسیار متعدد و متنوع اند . این ترانه ها عمدتاً موسیقی به همراه نداشته و فقط با صوت و آهنگ خوانده می شود ، مضمون بخشی از این ترانه‌ها را عشق و عرفان تشكیل می‌دهد. زن،طبیعت و مراد و نیز عزیزان از دست رفته منشا بسیاری از ترانه ها و آوازهای فولكلوریك در هورامان می‌باشد. از معروفترین این ترانه‌ها می‌توان به سیاچمانه و دره‌یانه اشاره كرد.ترانه‌های شاد و در اصطلاح محلی چپی معمولاً همراه با رقص و در مراسم عروسی و شادی خوانده می‌شوند . آهنگ و شعر این ترانه‌ها متعلق به شخص خاصی نیست و سینه به سینه به نسل امروزی رسیده است.خوانندگان معروف این ترانه‌ها در حال حاضر افرادی چون عثمان و محمد حسین كیمنه‌ای ، جمیل نوسودی ، توفیق دزآوری ، فتح اله امینی می‌باشند .ترانه‌های غمگین یا هوره عموماً در مراسم یاد عزیزان از دست رفته و توسط زنان خوانده می شود . ترانه‌های عرفانی عموماً در تكیه‌ها و خانقاه‌ها و توسط پیروان طریقت قادری و نقشبندی خوانده می‌شود و اكثراً مضمون عرفانی و ندامت از كرده‌ها دارد . ترانه‌های دیگری از جمله مخصوص كودكان موسوم به لای لای ، ترانه مخصوص احشام مخصوصاً هنگام دوشیدن ماده‌گاو موسوم به توی توی و ترانه مخصوص هنگام كار و فعالیت در میان مردم هورامان ، مخصوصاً زنان رایج هستند.


موسیقی


در هورامان قدیم غیر از دف و نوعی نی كه در اصطلاح محلی به آن لولی یا شمشال می‌گویند ، از آلات دیگری استفاده نشده است . این دو وسیله هم عموماً در مراسم مذهبی كاربرد داشته اند .با نی چندین نوع آهنگ نواخته می‌شود كه معروفترین آنها چمری و سحری می‌باشد


شعر


در قیاس با سایر مناطق كرد نشین شاید بتوان گفت كه تعداد شاعران این منطقه بیشتر بوده است . مضمون شعر شاعران هورامان نیز عمدتاً عاشقانه، عرفانی و طبیعت دوستی است. از معروفترین شاعران این ناحیه می‌توان به مولوی تاوگوزی، بیسارانی، صیدی هورامی، میرزا شفیع و میرزا عبدالقادر پاوه‌ای اشاره نمود


رقص و سما یا ذكر


این دو در عین اینكه ماهیتاً متفاوتند و یكی جنبه دنیوی و شادی آور (رقص) و دیگر (ذكر) جنبه معنوی و عرفانی دارد اما از نظر ظاهر شباهت‌هایی با هم دارند رقص در هورامان انواع مختلف دارد و عمدتاً به صورت دسته جمعی اجرا می‌شود.


كوهها


ناحیه هورامان ناحیه ای كوهستانی و پر برف و باران است هر چند كه خشكسالی سه ساله اخیر را بی نصیب نكرده است اما در مجموع میزان بارندگی سسالانه حدود 900- 800ملیمتر می باشد بخش اعظم این بارش به صورت برف و در قلل و دامنه كوهها ورت می گیرد ارتفاع بلندترین قله مو سوم به زاولی حدود 3495متر از سطح دریا می باشد معروفترین كوههای منطقه كه هر كدام دارای قله های متعدد نیز هستند عبارتند از :




كوه شاهو



كوه شاهو بخشی از رشته كوه زاگرس است و مهمترین و معروفترین كوه منطقه هورامان است. این كوه شاهو بخشی از رشته كوه زاگرس است و مهمترین و معروفترین كوه منطقه هورامان. این كوه بلندترین كوه استان كرمانشاه و ارتفاع متوسط آن از سطح دریا حدود 3400 متر است. شاهو در شرق ناحیه هورامان قرار گرفته و طول وعرض آن به ترتیب حدود 75 كیلومتر ( از لب رودخانه سیروان در نزدیكی های روستای داریان تا شهر روانسر) و 15 كیلومتر ( از شهر پاوه تادره ژاوه رود ) است. این كوه دارای قل معروفی چون زوالی( در نزدیكی شهر پاوه ) و نور ( در نزدیكی های روستای داریان ) است.

 

شاهو دارای مراتع و چراگاه های فراوان و نیز هوارگاه های( ییلاق ) متعدد، كه با صفا ترین و معروف ترین آنها پیاز دول، میشیاو و گاول هستند. تنوع گیاهی شاهو فوق العاده زیاد است و حدود 30نوع گل و گیاه در ارتفاعات مختلف آن رویش دارند. برخی از این گیاهان تعليفی. تعدادی خوراكی برخی معطر و بعضی سمی و تعدادی نیز دارای خواص درمانی هستند. تنوع جانوری شاهو نیز قابل توجه است. متاسفانه به علت شكار بی رویه نسل برخی از جانوران از جمله كبك در حال انقراض می باشد بنا به گفته پیشینیان قبلا در شاهو پلنگ مشاهده شده است. خرس،روباه، شغال، گرگ از جمله جانوران موجود در شاهو هستند. جنس سنگهای شاهو عمدتا آهكی است. در دامنه ارتفاعات شاهو تعداد زیادی چشمه وجود دارند كه تامین كننده آب كشاورزی و مشروب شهر های پاوه و روانسر و تعدادی روستاهای منطقه می باشند.

كوه دالانی

این كوه در منتهی الیه شمال غرب هورامان قرار گرفته و شهر های نوسود و نودشه در دامنه ان واقع شده اند.جادهای كه شهر نوسود را به شهر مریوان متصل می كند از دامنه وبر فراز این كوه گذر می كند. مسیر این جاده یكی از نقاط دیدنی و جاذبه‌های توریستی (مخصوصا در فصل بهار ) منطقه قلمداد می شود بخشی از این جاده فعلا خاكی و در زمستان صعب العبور بوده و به علت بارش برف سنگین حدود 6ماه از سال كاملا مسدود است. كوه دالانی حدود 3200 متر ارتفاع دارد و بر فراز آن می توان بخش هائی ازخاك كردستان عراق( دشت شهر زور و شهر حلبچه ( و شهر مریوان و دریاچه زریبار را مشاهده نمود . گردنه شمشی گردنه مل اند و گردنه كله برود الا و گردنه تته از گردنه‌های معروف و دیدندی این گذرگاه می باشد. آب مشروب و كشاورزی ( باغداری ) شهر های نوسود و نودشه و روستاهای اطراف از چشمه های دامنه دالانی تامین می شوند. چشمه معروف بل از منتهی الیه ضلع جنوبی دامنه دالانی بیرون می زند و از فاصله چند متری به رودخانه سیروان می ریزد. بردامنه های شرقی این كوه هوارگه های) با صفائی نظیر كراویه دول قرار گرفته اند

كوه آتشگاه



این كوه در غرب و جنوب غرب شهر پاوه واقع شده و بر دامنه غربی آن شهر باینگان قرار گرفته است . بر اساس نوشته های تاریخی محل یكی از آتشكده های دور قبل از اسلام است كه وجه تسمیه آن نیز گویای این موضوع می باشد. ارتفاع آتشكده حدود 2500 متر است. بر فراز آتشگاه چشم انداز شهر پاوه (مخصوصاً در شب) منظرهای دیدنی و جالب می باشد. در دامنه های غربی و شمال غربی آتشگاه هوراگه‌های‌(ییلاق) باصفا و خوش آب و هوائی قرار دارند كه می توان به كردند ، سردانی و ویراش اشاره نمود

كوه ماكوان


این كوه در بخش جنوب غربی هورامان و در موازات كوه آتشگاه قرار دارد. ماكوان با ارتفاع حدود 2700 متر روبروی شهر باینگان قرار گرفته است و بر دامنه های غربی و شرقی آن درختان جنگلی انبوهی روئیده اند. جاده ای خاكی از شهر های كوچك باینگان به طرف هوارگه های موجود بر ماكوان كشیده شده است كه خاكی وصعب العبور می باشد. تفر جگاه شوی سر بر دامنه ماكوان قرارگرفته است كه بسیار جالب و زیبا است چشمه معروف سپیاو ،كه تا اواخر اردیبهشت آبدهی دارد ، بر دامنه ماكوان و در نزدیكی دهی به همین نام قرار گرفته است. بر فراز ماكوان بخش اعظم چشم اندازها و كوههای هورامان و نیز كوههای دورتری نظیر دالاهو و به‌مو قابل مشاهده اند.


كوه كوسالان

این كوه در بخش شمالی هورامان در موازات شاهو و دالانی است ارتفاع كو سالان در حدود ارتفاع دالانی می باشد در حقیقت این سه كوه مثلثی را تشكیل می دهند كه كوسالان ضلع شمالی ، شاهو ضلع جنوبی و دالانی ضلع جنوب غربی آن را می سازد .



جنگلها

هر چند كه بخش قابل توجهی از منطقه اورامان را كوههای مرتفع و پر برف تشكیل می دهد اما در ارتفاعات پائین تر و در دامنه همین كوهها جنگلهای متراكم نسبتا وسیعی وجود دارند پوشش جنگلی این ناحیه نظیر پوشش عمومی رشته كوه زاگرس می باشد و عمدتا از درختان بلوط است درختان دیگری مانند بنه گلابی وحشی (امرود) زالزالك نیز به تعداد قابل توجهی یافت می شود این جنگلها سنتاً تامین كننده سوخت زمستانی اهالی منطقه بوده‌اند به همین علت آسیب های زیادی را متحمل شده و از وسعت آنها كاسته شده است مهمترین جنگلهای منطقه عبارتند از

جنگل بوزه یا بوزین

این جنگل بر دامنه های كوههای كویله و ماكوان قرار دارد و از وسعت و تراكم زیادی برخوردار است گر چه از نظر اسم گذاری محلی جنگل بوزه فقط به بخشی كوچكی از جنگلهای دامنه ماكون و كویله اطلاق می شود و گر چه این جنگل در هر محلی نام مخصوص به خود دارد اما برای سهولت و به علت قرار گرفتن همه این جنگلها در یك مسیر (جاده باینگان تا تا نزدیكی های مرز ایران و عراق در روستایدروله )و نیز شباهت تنوع درختان در اینجا مجموع این جنگلها را به همان نام جنگل بوزه یا بوزین مینامیم این جنگل زیستگاه كوچكترین گوزن جهان مو سوم به شاكو یا به اصطلاح محلی فیله گیجه می باشد و فعلا در جرگه جنگلهای حفاظت شده قرار گرفته است.

جنگل مرخیل


این جنگل نیز به موازات جنگل بوزه قرار گرفته و تراكم زیادی دارد. جنگل مرخیل بر دامنه ارتفاعات ضلع غربی آتشگاه واقع شده است. برای دیدار از این جنگل می توان مسیرهای متفاوتی را انتخاب نمود: مسیر اول، جاده فرعی از جاده اصلی پاوه به نوسود در محلی به نام دوآب كه به موزات سیروان ادامه دارد. مسیر دوم، همان جاده باینگان به دروله میباشد كه در نقطهای به نام مرخیل منشعب می شود و به طرف غرب یا همان مسیر اول ادامه می یابد. مسیر سوم، استفاده از جاده فرعی روستای دشه است كه بعد از این روستا باید فاصله ای حدود 2 كیلومتر كو هنو ردی نمود تا بر فراز قله آتشگاه مستقر شد. از آنجا چشم انداز این جنگل كاملا مشهود است. این جنگل نیز حفاظت شده می باشد. بخشی از این جنگل به نام وشكه ناو تراكم بیشتری دارد.


جنگل پلنگانه


این جنگل از نقطه ای به نام مله واقع بر جاده اصلی پاوه-كرمانشاه شروع شده و بخش اعظم آن در دامنه ارتفاعات غربی شاهو قرار گرفته است. شاید به تعبیری دروازه اورامان منطقه مذكور باشد، زیرا از این نقطه به بعد چشم انداز كوهها وجنگلهای اورامان در برابر دیده تازه واردین خود نمائی می كند. متاسفانه بعلت حفاظت ناكافی و آسیب های وارده از تراكم و وسعت این جنگل كاسته شده است. غار قلعه و غار كاوات كه متعاقبا در مورد آنها توضیح داده میشود در محدوده این جنگل قرار گرفته اند.


جنگل تپه ول


این جنگل در دامنه شرقی و غربی كوه بالانتاش و در نزدیكی روستای دشه قرار دارد . تراكم و تنوع وسعت این جنگل نیز قابل توجه است. گرچه هنگام عبور از جاده اصلی پاوه به نوسود می توان بخش شرقی این جنگل را مشاهده نمود، اما مشاهده آن از نزدیك ( با استفاده از كوهنوردی مختصر ) یا مشاهده آن بر فراز روستای دشه( قله به روژ ) جذابیت خاصی دارد.


جنگل دامنه شرقی شاهو


این جنگلها عمدتا در مسیر جاده (پاوه بل كامیاران) قرار گرفته و از وسعت وتراكم زیادی برخوردارند . جنگل مذكور از نزدیكی روستای داریان شروع شده و به طرف شرق تا حوالی روستای پالنگان ادامه پیدا می كند روستای اسپریز كه در دل این جنگل قرار گرفته ومقبره پیر اسماعیل نیز در آنجا واقع شده است، یكی از نقاط دیدنی این مسیر می باشد.


غارها


در منطقه اورامان غارهای زیادی در دل كوهها قرار گرفته‌اند . این غارها كه در اصطلاح محلی به مر معروفند، در زمانهای قدیم به عنوان پناهگاه مورد استفاده ساكنین بوده است . غارهای معروف این ناحیه عبارتند از :


غار قوری قلعه


این غار در نزدیكی روستایی به همین نام و در حدود كیلومتر 80 جاده كرمانشاه به پاوه واقع شده است. طبق نظر كارشناسان این غار بزرگترین غار آبی آسیا و طولانی‌ترین غار آبی ایران می‌باشد . طول این غار حدود 3140 متر است . این غار یكی از كم نظیرترین غارهای آهكی (آهك بیستون) بوده كه از شكل پذیری ویژه‌ای برخوردار است . حدود 600 متر از این غار آماده بهره‌برداری شده و علاقمندان می‌توانند از آن دیدن كنند . نمای داخلی این غار بسیار و دیدنی است و هر بیننده‌ای را مسحور زیبایی‌های طبیعی خود خواهد كرد .


غار كاوات


این غار در نزدیكی روستای شبانكاره واقع شده است . غار كاوات نیز از نوع آبی است و فعلاً تامین كننده بخش مهمی از آب شهر جوانرود می‌باشد . بهمین دلیل در حال حاضر دیدن فضای داخلی غار امكان ندارد . اما دیدن مدخل غار و حوالی آن خالی از لطف نیست .


رودخانه‌ها


یكی از جلوه‌های طبیعی ناحیه اورامان ، وجود دره‌های پر پیچ و خم و عمیق و رودبارهای متعدد میباشد. در پایه هر كوهی دره‌ای عمیق و رودباری زیبا قرار دارد . از مجموع آب این چشمه‌‌ها و رودبارها دو رودخانة سیروان و لیله تشكیل می‌شوند كه در نقطه‌ای به نام دروله در نزدیكی مرز ایران و عراق با هم تلاقی می‌نمایند .




رودخانه سیروان

سیروان مهمترین و معروفترین رودخانه ناحیه اورامان می‌باشد و مسیر نسبتاً طولانی و پر پیچ و خمی دارد . این رودخانه در بخش غربی و شمال غربی اورامان قرار گرفته است . بخش اعظم آب رودخانه سیروان از چشمه‌‌های دامنه شرقی و غربی شاهو ، دامنه جنوبی و غربی كوسالان ، دامنه جنوبی دالانی و دامنه های آتشگاه و ماكوان تامین می‌گردد . به علت عرض كم امكان قایق رانی در سیروان وجود ندارد .سیروان منطقه اورامان را به دو بخش تقسیم نموده است و تنها راه ارتباطی مهم بین این دو بخش پل دوآب در حدود 25 كیلومتری شمال غربی پاوه می‌باشد .در كناره شمالی سیروان مقبره سلطان اسحاق در نزدیكی روستای شیرخان واقع شده است . سیروان بعد از طی مسیری طولانی با رودخانه لیلی تلاقی پیدا كرده و وارد كردستان عراق می‌شود.

رودخانه لیلی


این رودخانه در قیاس با سیروان دارای حجم آب كمتری است و آب آن از چشمه‌‌های دامنه جنوب‌غربی شاهو ، دامنه شرقی ماكوان و دمنه غربی كله‌خانی و بیزل تامین می‌شود . این رودخانه نیز مسیر پر پیچ و خمی دارد و در محلی به نام كلور در منتهی الیه ضلع غربی كوه بیزل با سیروان تلاقی پیدا می‌كند . در كناره‌های شرقی و غربی لیله روستاهای زیادی قرار گرفته‌اند كه مهمترین آنها روستای مزران می‌باشد .




آرامگاه سلطان اسحاق

آرامگاه سلطان اسحاق در مسیر جاده پاوه به نودشه درنزدیكی روستای نیسانه ودر كنار ساحل رود سیروان قرار دارد . این آرامگاه بسیار مورد تكریم واحترام مردم استان و استانهای همجوار است. ازكرامات این شخصیت بی صدا بودن رودخانه خروشان سیروان در هنگام گذر از كنار این آرامگاه است سلطان اسحاق یكی از عرفای منطقه بوده است كه گروهی را برای احیا سنتها و فرهنگ ایرانیان در برابر اعراب هدایت و رهبری كرده است.جاده ای فرعی از جادهی اصلی پاوه به نوسود در نزدیكی روستای نیسانه جدا می شود و به زیارتگاه (در 40 كیلومتری شمال غربی پاوه) منتهی می گردد . منظره رودخانه سیروان دراین محل جذابیت خاصی دارد. آرامگاه سلطان اسحاق در مسیر جاده پاوه به نودشه درنزدیكی روستای نیسانه ودر كنار ساحل رود سیروان قرار دارد . این آرامگاه بسیار مورد تكریم واحترام مردم استان و استانهای همجوار است. ازكرامات این شخصیت بی صدا بودن رودخانه خروشان سیروان در هنگام گذر از كنار این آرامگاه است. سلطان اسحاق یكی از عرفای منطقه بوده است كه گروهی را برای احیا سنتها و فرهنگ ایرانیان در برابر اعراب هدایت و رهبری كرده است.جاده ای فرعی از جادهی اصلی پاوه به نوسود در نزدیكی روستای نیسانه جدا می شود و به زیارتگاه (در 40 كیلومتری شمال غربی پاوه) منتهی می گردد . منظره رودخانه سیروان دراین محل جذابیت خاصی دارد .



:: موضوعات مرتبط: مختصری از اورامان ( هه ورامان ) , ,
:: بازدید از این مطلب : 1777
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید عباسی

اميد كردستاني يكي از موفق ترين چهره هاي فناوري اطلاعات جهان است كه پيروزي غول جست و جوي وب (Google) مدیون بيزينس پلن هاي او است. برخلاف اشتباهی که بسیاری ازمردم متوجه آن نیستند امید نابغه ای از خطه ی کردستان است و در شهر کرد نشین پیرانشهر متولد شده است.حتی این اشتباه در سایت ویکیپدیا هم دیده میشود.

 

 

اميد گوگل
امید
۴۳ ساله از خودنمائی در رسانه‌ها اجتناب می‌ورزد و همواره بدون این‌که بخواهد جلب توجه کند به وظایف خطیرش می‌پردازد و امپراتور گوگل است. او همواره می‌گوید که خوش‌بینی و امیدواری به آینده؛ که از ویژگی‌های بارز مهاجران است، نقش مؤثری در دستاوردهای شغلی‌اش داشته است.
مصاحبه شغلی کردستانی در گوگل برای تصدی‌گری مدیر فروش و توسعه دور یک میز پینگ‌پونگ در اتاق کنفرانس توسط سرگی‌برین؛ از بنیانگذاران گوگل، انجام شد. او ابتدا سئوالات خود را مطرح کرد و بعد با اعتراف به ناتوانی‌اش در مصاحبه با فردی بسیار متبحر، تمام
۱۱ نفر پرسنل آن‌جا را به پای میز مصاحبه فرا خواند. این ماجرا
۵ ساعت تمام به طول انجامید و در خاتمه، امید تمام کارمندان را برای صرف شام به یک رستوران دعوت کرد و آن‌گاه رسماً استخدام شد.
امید را در گوگل به‌خاطر لباس پوشیدن رسمی و استقبال بسیار گرم از همکاران و رؤسایش می‌شناسند. او نیمی از ساعات کارش را در مسافرت به‌سر می‌برد. روزی معاون فروش و خدمات آنلاین گوگل در آلمان با امید به سفر کاری می‌رود و وقتی در ماشین از خواب بیدار می‌شود، می‌بیند که امید پشت فرمان با گوشی موبایل بر گوش و لپ‌تاپ بر زانو، مشغول رانندگی با سرعت
۱۵۰ کلیومتر در ساعت است! امید به آرامی به او می‌گوید: دارم تلفن مهمی رو جواب می‌دم.
کردستانی در اولین نگاه به گوگل فهمید که ترافیک زیاد این سایت مهم‌ترین دارائی آن است. از این ترافیک استفاده کرد و آگهی‌های تکی و کوچکی را که یکی‌یکی با کارت‌های اعتباری، به گوگل پرداخت می‌شدند، به میلیون‌ها دلار رساند، طوری‌که امروزه
۹۹ درصد درآمد گوگل از همین آگهی‌ها است. به‌تدریج همکاران سابقش در Netscape
را هم به همکاری در گوگل طلبید.
با صاحبان آگهی‌های
Netscape هم تماس گرفت و به آنها گفت بیائید یک آگهی کوچک در گوگل بگذارید و امتحان کنید ببینید خوشتان می‌آید یا نه. آنها هم پذیرفتند و به‌تدریج با نتایج بسیار خوبی که از گوگل گرفتند اکثراً مشتری پر و پا قرص گوگل شدند.

 

 

 

اميد در باشگاه ميلياردرها
کردستانی امروزه، در دنیای میلیارد دلاری رقابت تبلیغات تلویزیونی، نه‌تنها با صاحبان کوچک آگهی، بلکه با انواع آژانس‌های بازاریابی ـ تبلیغاتی که برای مشتریان خود حسابی چانه می‌زنند هم قرارداد می‌نویسد.
امید در میان مدیران ارشد گوگل یک دیپلمات به تمام معناست.
یکی از مدیران می‌گوید: وقتی در سطح اجرائی گوگل هر از چند گاهی بحرانی پیش می‌آید، امید به نوعی نقش میانجی را بازی کرده و غائله را به نوعی خاتمه می‌دهد. حضور او در موقعیت‌های بحران‌زده نعمت است. کردستانی بر این باور است که در عرصه تجارت درصدد برقراری ارتباط، اعتمادسازی و پایبندی به وعده‌ها است.
او وقتی می‌خواهد کسی را استخدام کرده یا با کسی همکاری کند؛ از وی آزمون فرودگاه می‌گیرد. کردستانی در توصیف این روش می‌گوید: اگه مجبور بشم همراه این شخص چند ساعتی رو در فرودگاه بگذرونم. دلم می‌خواد هم از این چند ساعت لذت ببرم و هم گفت‌وگوی روشنفکرانه مثبتی با او داشته باشم. بعد از خودم می‌پرسم که آیا این آدم دارای چنین ویژگی هست یا نه؟
او درباره نخستین ملاقاتش با لری و سرگی (بنیانگذاران گوگل) چنین می‌گوید: احساس کردم که این دو آدم اعتمادبه‌نفس، اراده بالا و ایده‌های بلندپروازانه بسیاری دارند و حتی اگر به‌جای اینترنت می‌خواستند لحاف‌فروشی هم راه بیندازند، موفق می‌شدند! به همین خاطر بود که به آنها ملحق شدم. 

مجله تایم در ۸ می سال ۲۰۰۶ از او به‌عنوان یکی از صد نفری که دنیای ما را شکل دیگری بخشیده‌اند، نام برده است.
امید یکی از ثروتمندترین ساکنان منطقه شمال کالیفرنیا است. مجله سن‌خوزه ارزش خالص ثروت او را
۹/۱میلیارد دلار برآورده کرده است.

 

 

بسيارند ايرانياني كه در اقصي نقاط جهان ،‌ در صدر بزرگ ترين پروژه هاي تحقيقاتي و اجرايي قرار داشته يا به فعاليت تاثيرگذار اشتغال دارند. ايرانيان را در سراسر جهان به عنوان افرادي باهوش و زيرك مي شناسند . شمار ايرانيان موفق مهاجر در خارج از مرزها آن قدر زياد است كه اگر اعتراف كنيم شمار آن ها به عددي پنج رقمي مي رسد ،‌سخن به گزافه نگفته ايم. در بين ايرانيان موفق ان سوي آب ها ،‌ بايد از اميد كردستاني نام برد. جواني كه امروزه نام او با شركت مشهور Google توام شده است و افتخاري بزرگ براي صنعت فناوري اطلاعات ايران و جهان محسوب مي شود. اميد كردستاني جوان پيرانشهري ايران ،‌ فردي است كه لري پيج ،‌ بنيانگذار گوگل ،‌موفقيت خود را تا حد زيادي مديون برنامه هاي بازرگاني و تبليغاتي اميد مي داند. معاون بازرگاني گوگل امروز يكي از تاثيرگذارترين افراد در سيليكون ولي آمريكا مي باشد كه قلب صنعت ICT‌ جهان را در اختيار دارد.

بيزينسي به روش اميد

 

بايد اذعان كرد كه سيستم google adword كه در واقع سيستم نمايش تبليغاتي كلمه اي در وب بود ،‌ابتدا توسط اميد در گوگل پايه ريزي شد و پس از نهادينه شدن در اين پايگاه ،‌مورد استفاده ديگر پايگاههاي وب نيز قرار گرفت . اين سيستم باعث شد تا هر كاربري كه كلمه اي را در موتور جست و جوي جادويي گوگل جست و جو مي كند ،‌بر اساس نوع key word جست و جو شده وي ،‌تبليغتي در حوزه مورد درخواست وي نمايش داده شود كه نوعي جهت دهي به جست و جو ها و هدفمند كردن آگهي ها بر  اساس نياز كاربر را هدف مي گرفت.

اميدي از پيرانشهر

امید کردستانی سال
۱۳۴۳ در پیرانشهر به دنیا آمد. در سن ۱۴ سالگی پس از فوت پدرش براثر سرطان همراه با مادر و برادرش ابتدا به انگلستان و سپس به آمریکا مهاجرت کرد و در شهر سن‌خوزه واقع در ایالت کالیفرنیا سکنی گزید. امید، موفق به دریافت لیسانس مهندسی برق از دانشگاه ایالتی سن‌خوزه شد و به‌عنوان مهندس مدتی را در شرکت HP
کار کرد.
چند سال بعد، به‌منظور تعقیب اهدافش در عرصه تجارت وارد دانشگاه استانفورد شد و توانست در سال
۱۹۹۱
مدرک فوق‌لیسانس مدیریت بازرگانی را کسب کند. بد نیست بدانید که دانشگاه استاندفورد محل فارغ‌التحصیلی بنیانگذاران گوگل و یاهو است.
او در سال
۱۹۹۹ کار در کمپانی Netscape را رها کرد و به‌عنوان نفر دوازدهم به کادر اجرائی ۱۱ نفره گوگل پیوست و دیری نپائید که به سمت مدیر ارشد بازاریابی و توسعه بین‌الملل منصوب شد، و فروش آن را از تقریباً صفر به ۳ میلیارد دلار رسانید.
مایک هومر؛ رئیس سابق وی در
Netscape ادعا دارد که کار مداوم و آموزش سخت در این کمپانی کمک شایانی به موفقیت امید در گوگل کرده است. در زمان حضور امید در این کمپانی، وی توانست بازده مالی آن را ظرف مدت ۱۸ ماه از ۸۸ میلیون دلار در سال به ۲۰۰
میلیون دلار در سال برساند!
او کارش را در
Netscape در بخش فروش OEM آغاز کرد و در طی دوره چهار ساله حضور خود در آن شرکت مسئولیت برقراری ارتباطات تجاری با شرکت‌هائی چون سیتی‌بانک، اسکایت، ebay ، اینتل، تراولاسیتی، آمازون و AOL را عهده‌دار بود.وی قبل از Netscape در بخش‌های بازاریابی، توسعه تجاری و مدیریت تولید شرکت‌هائی نظیر HP فعالیت می‌کرده است.

 



:: موضوعات مرتبط: بیوگرافی امید کردستانی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1682
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید عباسی

این مطلب از سایت چوپی دات نت  از کردی به فارسی برگردانده شده است. هر گونه کپی برداری با ذکر منبع مجازاست.

  • در سال ۱۹۸۳ در کرکوک متولد شد.
  • در ۱۹۸۶ به علت به علت مشکلاتی که در آن شهر (کرکوک) برای کردها پیش آمد، آنجا را ترک کرد.
  • در ۱۹۸۷ همراه با پدر و مادرش در مناطق مرزی عراق و ایران به سر می برد.
  • در ۱۹۸۸ آواره اروپا شده و سپس در هلند ساکن شد.
  • در ۱۹۹۰ به یک مدرسه موسیقی رفت و در آنجا دانش ابتدایی موسیقی را یاد گرفت.
  • در ۱۹۹۶ به مدرسه آواز رفت و در آنجا تحت نظر اساتید هلندی به شیوه علمی آواز خواندن را یاد گرفت.

  • در همین سال به مدرسه موزیک رفت و به مدت یک سال پیانو یاد گرفت.
  • در ۱۹۹۹ به آکادمی کردی در آلمان رفت و در آنجا درهای هنر کردی بر روی او گشوده شد و با کمک استاد ارجمند "وریا ئه حمد" این ضمینه بیشتر برای او جذاب شد و کمک زیادی به وی کرد.
  • در ۲۰۰۰ در شهر دانهاخ هلند برای اولین بار روی صحنه حاضر شده و برای بیشتر از سی هزار نفر آواز می خواند و بلافاصله پس از آن به "میدیا تی وی" می رود و در برنامه "شاه نشین" شرکت می کند.

  • در ۲۰۰۳ با همکاری هنرمند توانا  "برهان مفتی" اولین آلبوم اش به نام " چیت ناو بنم " ( چه نامت نهم) که متشکل از ۹ آهنگ بود را روانه بازار کرد.
  • در ۲۰۰۷ دومین آلبوم اش به نام " ناوتده نیم ژینو" ( نامت را زندگی می گذارم) که متشکل از ۱۳ آهنگ بود را  منتشر کرد.
  • در مدت ۷ سال زندگی هنری در دهها کشور اروپایی کنسرت برگزار کرده است.
  • علاوه بر آن در کانادا ٬ آمریکا و کردستانهای شمالی ٬ جنوبی و شرقی نیز کنسرتهایی برگزار کرده است.

وی هم اکنون دو آلبوم آماده دارد : یک البوم کاملآ انگلیسی و یک آلبوم کامل از مقامهای موسیقی کردی که انتظار میرود حداقل یکی از آنها در سال 2011 روانه بازار شود



:: موضوعات مرتبط: بیوگرافی چوپی فتاح خواننده کرد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2043
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید عباسی
پیشینه تاریخی اورامانات  
واژه اورامان یا هورامان از دو بخش «اهورا» و «مان» به معنى خانه، جایگاه و سرزمین تشكیل شده است. پس اورامان یعنى سرزمین اهورایى و جایگاه اهورا مزدا. «هور» معنى دیگرى هم دارد.
هور در اوستا به معنى خورشید است. هورامان را مى‌توان جایگاه خورشید هم معنى كرد. جنوب شرقى شهر مریوان روستایى به نام «اورامانات تخت» قرار دارد كه جاده‌اى به طول هفتاد و پنج كیلومتر آن را به شهر مریوان متصل مى‌كند. اگر با یك حساب سرانگشتى حفظ اصالت و فرهنگ ابیانه‌اى‌ها و معمارى ماسوله را كنار هم قرار و گسترش دهیم جواب صورت مسئله ما روستاى اورامانات تخت خواهد بود. این روستا را هزار ماسوله مى‌نامند. زیرا معمارى آن همانند ماسوله است. حیاط هر خانه بام خانه‌اى دیگر است، اما با وسعتى بیشتر.
معمارى اورامانات و سرسبزى این منطقه كوهستانى رویاى پله‌هایى به سمت بهشت را متصور مى‌كند. خانه‌هاى این روستا با سنگ و اغلب به صورت خشكه و به صورت پلكانى ساخته شده است. مردم منطقه معتقدند اورامانات تخت زمانى شهرى بزرگ بوده و مركزیتى خاص داشته به همین دلیل از آن به عنوان تخت یا مركز (حكومت) ناحیه‌اى اورامان یاد مى‌كرده‌اند. به غیر از وضعیت خاص روستا از نظر معمارى، موقعیت چشمه‌هاى پرآب، مراسم خاص و آداب و رسوم و وجود مقبره و مسجد پیر شالیار و به ویژه جمعیت و تعداد سكنه قابل توجه آن نشانگر اهمیت منطقه از زمان ساسانى است. پوشاك كردى آمیزه‌اى از رنگ و نقش است. در كجا و چگونه مى‌توان زیباترین رنگ‌هاى دنیا را در كنار هم دید. لباس مردم اورامانات كردى است. پیش از ورود پارچه و كفش‌هاى خارجى و سایر منسوجات داخلى به استان كردستان، بیشتر پارچه‌ها و پاى افزار مورد نیاز آنها توسط بافندگان و دوزندگان محلى بافته و ساخته مى‌شده است.
ساخت پاى افزار «گیوه» یا «گلاش» یا «كالى» بر عهده اوراماناتى‌ها و مردم و آبادى‌هاى هجیع، نودشه، بوده و بافت را مردم آبادى‌هاى نوسود شهرستان پاوه بر عهده داشته‌اند. جولایى، بافت، پارچه و انواع منسوجات مانند بوزو، ربال، جاجیم، بره بوشمین، موج، جوراب، دستكش، زنگال و كلاء انواع دستبافت‌هاى این منطقه هستند. مردان كرد اورامانى چوخه، پانتول، ملكى شال، دستار، فرنجى و كله بال و زنان آن جانى، كلنجه، شال، كلاه و كلله مى‌پوشند. انواع این لباس‌ها با زیورآلات مختلف تزئین شده‌اند و رنگارنگ هستند. قارچ، كرفس، كنگر، ریواس، خوژه، پنیر، شیر، عسل، گردو، انجیر موادغذایى این منطقه را تشكیل مى‌دهند. پلو، «دوغه وا» یا آش دوغ، ساوار، گردول، ترخینه، دوختن یا آش گزنه، هتیمچه با گوشت گوسفند، شدروا، گرما، رشته پلو، رشته رون یك آبه، پرشین، شلغم ترش، و كلانه، از غذاهاى اورامانى است.
از تولیدات هنرهاى سنتى مثل گلیم، سجاده، نمد، سبد، گیوه به عنوان سوغات این محل نام برد. اما دلیل دیگرى به غیر از درمان و سیاحت در یك منطقه سنتى براى سفر وجود دارد. میراث فرهنگى و كهن ایران زمین مى‌تواند دلیلى براى كشش مسافران به شهر‌هاى مختلف باشد. هخامنشیان و شكوه شان زبانزد و مایه افتخار ایرانیان است
 
موقعیت جغرافیایی 
منطقه هورامان ناحیه ای كوهستانی كه به لحاظ زبانی و سابقه تاریخی جایگاه ویژه ا ی در جمع ساكنان مناطق كردنشین دارد، دو بخش شمالی شهرستان پاوه (بخش مركزی و بخش نوسود)، بخشی از استان كردستان( شامل مریوان و مناطق اطراف آن)، و مناطقی از كشور عراق را در بر می گیرد. آن بخش از منطقه هورامان كه در داخل مرز های كشور ایران قرار دارد. خود به دو بخش هورامان تخت و هورامان لهون قابل تقسیم است. از مقایسه نقشه ی تقسیمات كشوری و موقعیت ویژه منطقه هورامان می توان در یافت كه منطقه هورامان تخت به تمامی، در استان كردستان و منطقه هورامان لهون به تمامی در استان كرمانشاه قراردارد.
 
شهرهای مهم اورامانات 
  • پاوه: شهرستان پاوه حدوداٌدر 120 كیلومتری شمال غربی استان كرمانشاه واقع گردیده است. كه از شمال و شمال شرقی به استان كردستان، از جنوب و جنوب غربی به شهرستان جوانرود و از غرب و قسمتی از شمال غربی به كشور عراق محدود میگردد. این شهرستان با وسعت 1260 كیلومتر مربع با 19/5 درصد كل مساحت كرمانشاه شامل سه بخش، هشت دهستان و حدود 135 روستا(شامل 84 روستای مسكونی و 51 روستای خالی از سكنه) می باشد.بخشهای مختلف آن عبارتند از بخش باینگان شامل دهستانهای شیوه سر، كلاشی، ماكوان، بخش نوسود شامل دهستانهای سیروان، شرام، بخش مركزی شامل دهستانهای شمشیر-هولی و منصور آقایی می باشد.شهر پاوه در محدوده 35 درجه و دودقیقه تا 35 درجه و سه دقیقه عرض شمالی و 46 درجه و 21 دقیقه تا 46 درجه و 23 دقیقه طول شرقی در ارتفاع حدود 1525 متری از سطح دریا قرار گرفته است.
  • مریوان : واقع در استان كردستان با جمعیتی برابر با185116 نفر
  • سروآباد : واقع در استان كردستان
  • ته ویله: واقع در شمال شرقی شوشمه و نوسود
  • بیاره: واقع در شمال ده ر گا شیخان و غرب هانه گه رمه له
 
شهرها و روستاهای هورامی زبان در كردستان عراق 
  • ته ویله: واقع در شمال شرقی شوشمه و نوسود
  • پالانیا: واقع در شمال شوشمه و نوسود
  • سو سه كان: واقع در غرب ته ویله
  • ده ره تفی: واقع در غرب سو سه كان
  • به لخه: روستای بزرگی واقع در شمال غربی ته ویله
  • ده ر گا شیخان: واقع در شمال به لخه
  • بیاره: واقع در شمال ده ر گا شیخان و غرب هانه گه رمه له
  • ده ره قه یسه ر : واقع در غرب بیاره
  • خه ریانی: واقع در غرب بیاره
  • خه ر گیلان: تقریبا واقع در شمال غربی بیاره
  • زه رده هال یا بنجه دری: واقع در شمال شرقی بیاره
  • نارنجله: واقع در شمال بیاره
  • گولپ: واقع در شمال بیاره
  • باخه كون: واقع در شمال بیاره
  • گه چینه: واقع در شمال غربی كه یمنه و شرق باخه كون
  • سه ر گه ت: واقع در شمال كه یمنه
  • هانه ی دن: واقع در شمال كه یمنه
  • ده ره ی مه ر: واقع در جنوب ده ركی ایران
  • زه لم: واقع در غرب دزلی
  • ها نه ی قول: واقع در جنوب غربی دزلی
  • ئیلانپی: واقع در شمال غربی دزلی
  • احمد ئاوا: واقع در غرب زه لم
ناحیه هورامان كوهستانی و پر برف و باران است. میزان بارندگی سالیانه حدود 800-900 میلی متر می باشد. بخش اعظم این بارش به صورت برف و در قلل و دامنه كوهها صورت میگیرد.
 
سابقه تاریخی و اعیاد رسمی 
هورامان سرزمینی باستانی است؛ این سرزمین، دست كم ، از زمان ورود آریایی به ایران، جزو مناطقی بوده كه اقوامی كه در آن سكونت داشته اند. و آنطور كه از شواهد بر میآید، در دوران حكومت های مختلف كه ، از آن زمان به بعد، بر نواحی از ایران حكم رانده اند، همچنان اقوامی(به ویژه اقوام كرد) را در خود جای داده است. چرم نبشته های اورامان(هورامان) كه قدمت شان به حدود قرن اول میلادی می رسد، شاهدی بر قدمت این سرزمین(دست كم تا قرن اول میلادی) هستند. این سرزمین، در حال حاضر، محل سكونت كردهای هورامی زبان ایران و عراق است.با توجه به مسلمان بودن و معتقد بودن هورامی های به آئین اسلام اعیاد رسمی آنان نیز همانند عید های مبارك و مقبول دنیای اسلام میباشد . عید سعید فطر(رمضان) و عید سعید قربان و در كنار این دو عید مهم، ماه مولود پیامبر اكرم در این منطقه محترم و برگزاری مراسم های میلاد رسول اكرم(ص) معمول و مرسوم میباشد. مردم هورامان شافعی مذهب هستند . مردم هورامان كرد و یه گویش هورامی(اورامی) تكلم میكنند. مكنزی: هورامی گویشی از گورانی، و همانگونه خواهیم دید، احتمالا ، باستانی ترین گویش آن ، و گویشی است كه كمتر از گویش های دیگر دچار دگرگونی شده است.
 
طریقه نقشبندیه و مشایخ  
تاریخ ابتدای طریقه نقشبندیه به اوایل قرنهای اسلامی بر میگردد. و در طول سده های گوناگون ، نام آن تغییر یافته است. در این طریقه ، گرچه نام ((شاه نقشبند)) شهرت بیشتری دارد، اما نقشبندیان ، به پیش از او میرسند. و طریقه او ، به حقیقت ، دنباله طریقه ((خواجگان)) است.
خواجه بها الدین محمد بن محمد اویسی بخاری، مشهور به شاه نقشبند، متولد در روستای ((قصر عارفان)) در یك فرسنگی شهر بخارا، به سال 718 ه ق ، و متوفی در همانجا به سال 791 . وی گرچه دست پرورده سید امیر كلال (772 ه ق) بود.، امادر واقع، اویسی و مستفیذ از روحانیت عارف بزرگوار((خواجه عبدالخالق غجدوانی است. شاه نقشبند، سه اصل به اصول هشتگانه غجدوانی افزود. و با الهام از روح او، مامور به تلقین ((ذكر خلفی)) شد و ذكر جهر را منسوخ كرد. آرامگاهش ، هنوز پا بر جا و مزار عاشقان است. طریقه نقشبندیه، به او نسبت دارد.
طریقه نقشبندی، برسنت و شریعت و دوری از بدعت استوار است. و تاكید دارد و همین ، باعث شده است كه در شرق و غرب جهان اسلام، گسترش یابد و به خصوص ، روش عرفانی علما و فضلا و ادبا و فقهای اسلام بشود.
سالك مبتدی و مرید در طریقه نقشبند ، انسانی پایبند به شریعت اسلا م و سنت پیامبر (ص) و پرهیزنده از بدعت است، وی ، باید این 11 اصل را رعایت كندو دارا شود:
1 -هوش در دم 2- نظر بر قدم 3- سفر در وطن 4- خلوت در انجمن 5- یاد كرد 6- بازگشت 7- نگاهداشت 8- یادداشت 9- وقوف زمانی 10- وقوف عددی 11- وقوف قلبی
یكی از مرشدان و بزرگان نقشبندی، مولانا شاه غلامعلی عبدالله دهوی(1240-1158 ه ق) است. عارف و دانشمند بزرگ كرد، ضیاالدین ابوالبها مولانا خالد ذوالجناحین شهروزی(1242-1193 ه ق) با راهنمایی یكی ازمریدان او در سال 1222 ه ق به دهلی در هندوستان می رود. و پس از یكسال ، با اخذ طریقه و اجازه ارشاد از شاه عبدالله ، به كردستان باز میگردد. و به ارشاد و تبلیغ طریقه نقشبندی می پردازد. یكی از جانشینان بسیار نامی مولانا خالد (( شیخ عثمان سراج الدین نقشبندی ) است. او در سال 1195 ه ق در در روستای ((ته ویله)) در كردستان (عراق) متولد شد. و پس از رسیدن به سن بلوغ، به تحصیل علوم دینی آغازید. وی برای ادامه تحصیل علوم دینی، چند سالی را هم در بغداد ماندگار شد و در سال 1228ه ق ؛ در شهر سلیمانیه عراق به عنوان اولین خلیفه مولانا ، اجازه خلافت و ارشاد گرفت. شیخ عثمان ، پس از چند سال ، به اورامان((هه ورامان)) بر میگردد و در روستای مسقط الراس خویش و گاهی در مناطق اطراف آن ، تا سال وفاتش (1283 ه ق) به ارشاد مشغول می شود.شیخ عثمان شش فرزند پسر داشت كه چهار نفر از آنان و همچنین نوه های ایشان ، به مقام خلافت و ارشاد رسیدند و هر كدام در جایی به ارشاد طریقه نقشبندی پرداخته اند.
  • 1. حاج شیخ محمد بهاء الدین، شیخ علی حسام الدین
  • 2. حاج شیخ عبدالرحمن ابوالوفا
  • 3. شیخ عمر ضیاء الدین، شیخ محمد نجم الدین، شیخ محمد علاء الدین
  • 4. حاج شیخ احمد شمس الدین
شیخ محمد عثمان سراج الدین:
فرزند شیخ محمد علاء الدین، (متولد 1314 ه ق)،(1275 ه ش) در روستای صفی آباد واقع در 5 كیلومتری شهر جوانرود،( وفات11 بهمن سال 1375 ه ش) در استانبولِ تركیه، و مدفون در خانقاء و دارالارشاد خویش در استابول
 
طریقه قادریه و مشایخ  
پایه گذار طریقت قادریه ، شیخ عبدالقادر گیلانی، می باشد. ایشان در سال 470ه ق و به قول دیگری 471 ه ق تولد یافته است. شیخ عبدالقادر در اصول پیرو ابی الحسن اشعری و در فروع تابع امام شافعی(رض) و امام احمد حنبل(رض) است.در نزد صوفیان هند، ترك و عراق صاحب كرامت میباشد.
درپاوه خاندان خالصی كه بزرگ آنها شیخ نصرالدین خالصی بوده است ، روز شنبه 26/9/1356 هجری شمسی وفات كرد. و اكنون فرزند ایشان حاج شیخ طه خالصی ، به ارشاد مشغول میباشند. ((افراد دیگری هم در منطقه به ترویج قادریه اشتغال دارند از جمله: شیخ حسین هاشمی حسینی، از سادات برزنجه، در ده شاه ولد بخش ازگله حاج شیخ نجم الدین هاشمی در بخش ازگله و شیخ محی الدین هاشمی در دار زنگنه ی ازگله ، دو نفر اخیر هم از سادات برزنجه هستند. در قریه ی نجار نیز ملا شیخ محمد فرزند شیخ قادر از خاندان طالبانی، به ارشاد مشغول است.))
 
پیر شالیار 
در این مراسم كه هرساله و در اواسط بهمن‌ماه در اورمان تخت و در كنار مرقد پیرشالیار برگزار میشود هزاران نفر از مشتاقان و علاقمندان این مراسم برای گرامیداشت پیرشالیار گرد هم جمع می شوند.
پیرشالیار كیست ؟
پیرشالیار فرزند جاماسب یكی از رهبران و مغان آیین زردشت بوده كه در اورامان می‌زیسته است ، وی مردی دانا و آگاه با طبعی روان بود . ایم مغ كتابی را به نام مارفه‌تو پیرشالیار (‌معرفت پیرشهریار) به لجهه كردی اورامی به نظم در آورده است مشتمل بر امثال و حكم و پند و اندرز با ذكر نكاتی چند از آداب و رسوم آیین باستانی و تاكید و توصیه در جهت حفظ و نگهداری آن . نسخه این كتاب اكنون كمیاب است و فقط عبارات و ابیاتی از آن را برخی از مردم آن سامان در حفظ دارند و در مواردی به جای مثل به كار می برند .
در این كتاب منظوم ، بعد از هر دو بیت ، بیتی تكرار شده است به این مضمون :
گوشت جه‌ واته‌ی پیرشالیار بوو           هوشت جه كیاسته‌ی زانای سیمیار بوو
(‌به گفته پیرشهریار گوش بده ، و برای درك نوشته‌ زردشت دانا و هوشیار باش )
چندبند از آن منظومه :
داران گیان‌داران ، جه‌رگ و دل به‌رگه‌ن           گایی پر به‌رگه‌ن گایی بی به‌رگه‌ن
كه ره‌گ جه ‌هیلین ، هیلی جه كه‌رگه‌ن           رواس جه رواس ورگه‌ن جه ورگه‌ن
( درختان جان دارند ،‌ جگر و دلشان برگ است ، گاهی پر برگ و گاهی بی برگند . مرغ از تحم است ، و تخم از مرغ روباه از روباه است و گرگ از گرگ)

وه‌وری وه‌وارو ، وه‌وره‌وه‌رینه           وریسه ، بریو چوارسه رینه
كه‌رگی سیاوه هیلیش چه‌رمینه           گوشلی مه مریو دوی درینه
( برفی می باره كه برف خوره است ، و رسن كه پاره شود چهارسر پیدا می‌كند ، ماكیان سیاه ، تخمش سفید است ،‌دیگچه كه سوراخ شد ، دودر پیدا می كند )
برخی از دانشمندان كرد معتقدند كه پیرشالیار در اواخر زندگی دین اسلام را قبول كرده و كوشیده تا مردم این سامان را با این آیین مبین آشنا سازد ،‌اما توفیقی حاصل نكرده است و در اواخر قرن پنجم رو در نقاب خاك كشیده است . اما از روی قراین این پیرشالیار(‌پیراول) در اواخر قرن اول می زیسته و برهمان عقیده و آیین كهن تا واپسین دم باقی مانده است ، زیرا اولا در قرن چهارم و پنجم و حتی سوم دین اسلام در سراسر منطقه اورامان گسترش پیدا كرده ، و همه اهالی این دیار گرویده اسلام شده اند ، ثانیا اسلام آوردن پیرشالیار اول نیز نمی تواند مقرون به صحت باشد وگرنه منظومه خود را با همان مضامین كه حاكی از مجوسیت اوست باقی نمی گذاشت بلكه آن قسمت را كه مربوط به آیین كهن و توصیه در باره حفظ آن و نگهداشت آن است تغییر میداد همچنانكه پیرشالیار دوم كه مسلمان بوده دست به این كار زده است .
 
علماء و اساتید  
ملا بهاءالدین دزآوری:
 ملا بهاء الدین در سال 1294ه ق در روستای دزآور اورامان از توابع پاوه بدنیا آمد.این بزرگوار در 1368ه ق در بیاره به وصال جانان شتافت ودر پشت مقبره شیخ ضیاءالدین عمر به خاك سپرده شد.
ملا عبدالله دشی مفتی اعظم كردستان:
 دانشمند فاضل مشهور صاحب علم و فضل فراوان ادیب نكته دان، ملا عبدالله ابن محمود، صالح و زاهد از اهالی قریه دشه اورامان بوده است.ایشان در سال 1280 در دشه بدنیا آمده است.اساتید ایشان علامه حاج عمر افندی اربیلی، حاج ملا احمد نودشی و... و طلاب ایشان : ملا محمد رشید مریوانی، پسران دانشمندشان ملا محمود مفتی اعظم كردستانی، ملا خالد مفتی اعظم كردستانی، ملا محمد مهری، ملا محمد رشید،ملا محمد صدیقی و... استاد در سال1341 در سنندج رحلت فرمودند، و پسران مستعدشان راه پدر را در خدمت به اسلام و سنت پیامبر و مسلمین ادامه دادند و توفیق یافتند.
ملا خضر رودباری:
 او یكی از علمای بزرگ و ادبای برجسته است كه در قریه رودبار اورامان در حدود 1140 هجری تولد یافت . اساتید ایشان: شیخ وسیم كبیر تختی مردوخی، و.... این استاد جلیل در سال 1200 وفات یافته است. خداوند بیامرزش.
ملا عبدالصمد هجیجی:
 او در قریه هجیج اورامان در حدود سال 1260 تولد یافت. دو تن از پسران ایشان ملا عارف و ملا عبدالواحد نیز از دانش و معرفت پدر بهره برده و به خدمت همت گماشتند.ملا عبدالصمد در سال 1322هجری فوت نمود.
حاج ماموستا محمد زاهد ضیایی پاوه ای:
حاج ملا زاهد بن حاج ملا صلاح الدین ابن ملا لطف الله ابن حاج عوض از اهالی پاوه از توابع كردستان سنندج و فعلاٌ تابع باختران(كرمانشاه) است. جدش حاج عوض از مریدان شیخ عثمان سراج الدین طویلی است و كرامات و خوارقی مشهور دارد. و پدرش ملا صلاح الدین از مریدان شیخ عمر ضیاءالدین و اهل طاعت و تقوی بوده است. و خود ملا زاهد از مریدان مرحوم شیخ علاء الدین بن ضیاءالدین است. پدرش وقتی فوت كرد، او به حد بلوغ نرسیده بود. و در قصبه پاوه مشغول خواندن درس بود. بعد ها مبادی علوم را طی كرد و در مدارس نقاط مختلف در پی علم به گردش و تحمل زحمات فراوان تن داد و به قریه بیاره آمده مدتی در مدرسه آنجا مقیم بود و درس خواند، سپس به اطراف سلیمانیه نیز رفت و نزد ملا محمد مشهور به رئیس در قریه گه لا له از توابع چوارتا مدت زمانی اقامت و استفاده كرد. و در اواخر تحصیلش به بیاره بازگشت. و قسمتی از كتاب تقریب المرام شرح تهذیب الكلام را در آنجا خواند، و اجازه علم را از محضر مبارك استاد ملا عبدالكریم مدرس گرفت، و به پاوه برگشت و مدرس طلاب گردید و برای مسلمانان موعظه كرد، و خداوند او را در خدماتی كه در راه دین انجام داد موفق فرمود، و همچنین او در اداء فریضه حج توفیق یافت و ایشان در محل مرجع فتوای دینی در پاوه خدمت نمودند، حاج ماموستا روز 4 اردیبهشت سال 1373 در سن هشتاد و هشت سالگی به وصال جانان شتافت، و پس از نیم قرن خدمت و تبلیغ و تدریس و مدیریت و صیانت ، به سوی آشیان جانان بال گشود و به ملكوت اعلی پیوست و در مزارستان سرده( مرقد عارف نامدارحاجی عوض) به خاك سپرده شد. عاش سعیداً و مات سعیداً
ملا عنایت الله دشی :
 مرحوم مبرور ملا عنایت الله دشی فرزند عبدالعزیز در حدود سال 1250 هجری شمسی قریه دشه از توابع هورامان به دنیا آمد.اساتید ایشان: ملا عبدالله دشی مفتی كردستان، ملا عزیز رخزادی،و..ملا عنایت الله در سال 1343 در سن 93 سالگی به لقا الله پیوست.
یوسف صدیقی شاهویی گورانی :
 عالم عامل یوسف صدیقی از مردم اورامان كردستان فرزند قاضی محمود بن كمال الدین گورانی و از عشیره ای به نام رویسی است. ایشان در سال 1000 هق جان را به جان آفرین تسلیم كرد. تالیفات ایشان: حاشیه بر شرح عقاید، حاشیه بر شرح خطایی، حاشیه بر تفسیر بیضاوی، و رساله ای در علم منطق
خاندان علماء نودشه :
  • 1. ملا احمد(اول) مفتی اعظم كردستان عراق(مشهور به حاج ماموسا ی نودشه)
  • 2. ملا عبدالرحمن (متولد1190 ه ق- در سال 1256 ه ق به سلیمانیه رفته و مفتی آنجا گردیده)
  • 3. ملا احمد(1227 ه ق در نودشه پاوه متولد- فرزند ارشد ملا عبدالرحمن- 1302 ه ق فوت نمود)
  • 4. ملا زین العابدین( فرزند ملا احمد بن ملا عبدالرحمن، مدفن مباركش در نودشه میباشد.)
  • 5. ملا اسعد ، ملا بهاالدین( فرزندان فاضل ملا زین العابدین)
  • 6. ملا عارف(1263 ق در نودشه متولد- فرزند ملا احمد نودشی-1331 ق در سنندج فوت فرموده است)
  • 7. ملا محمد ( 1294 ق در نودشه متولد- فرزند ملا احمد نودشی- 1308 ش به دعوت حق لیبك گفت)
  • 8. ملا جلال الدین (فرزند ملا عبدالرحمن- در نودشه متولد و در دگاگا فوت فرمود.)
  • 9. ملا عصام الدین، ملا عبدالقادر، ملا قطب الدین( فرزندان ملا جلال الدین)
  • 10. ملا فضل الدین( فرزند ملا عبدالرحمن، در سنندج به دار فانی را وداع گفتند.)
  • 11. ملا عبدالرحیم، ملا عبدالغفور( فرزندان عالمِ ملا فضل الدین)
  • 12. ملا محمد(فرزند ملا عبدالرحمن، در سلیمانیه ماندگار و از اولاد ایشان اطلاعی در دست نیست.)
  • 13. ملا عصام الدین جلالی( فرزند ارشد عالم فاضل ملا جلال الدین)
 
 
شعرو شاعران  
مولوی كُرد(تاوگوزی)
سید عبدالرحیم فرزند ملا سعید نوه ملا یوسف جان فرزند ملا ابوبكر مصنفی چوری كه منتسب به سید محمد زاهد كه معروف به پیر خدر شاهو است می باشد . تخلص شعری وی ( مه عدوومی ) است و در فرهنگ و ادبیات كردی به مولوی مشهور است .مه وله وی (مولوی ) در سال 1221 هجری قمری در روستای سرشانه ( سه رشانه ) در منطقه تاوه گوز كردستان عراق در خانواده ای فرهنگی - دینی چشم به جهان گشود . در كودكی همراه با خانواده به روستای بیژاوه نزدیك شهر حلبچه می رود و در آنجا نزد پدر قرآن می آموزد همزمان كتاب های مقدماتی فارسی و صرف و نحو عربی را نیز آموخته است . پس از آن همچون بسیاری از طلبه های كردستان برای فراگیری علم به شهر پاوه رفته است و پس از فراگیری علوم در شهر پاوه به چور از توابع مریوان رفته و پس از آن به سنه (سنندج ) رفته و در مسجد وزیر به تحصیل علوم زمان پرداخته است سپس به بانه و پس از آن به سلیمانی ( سلیمانیه ) رفته ور در مسجد گه وره ( بزرگ ) آن شهر از خدمت عالم بزرگ شیخ معروف نودی استفاده نموده است سپس به مسجد جامع حلبجه رفته و از وجود شیخ عبدالله خه رپانی استفاده نموده بعد از ان به قه لای جوانرود رفته و پس از آن دوباره به سنه (سنندج ) رفته و در مسجد دار الاحسان مدتی بیشتر از بار اول راگذرانده است . سپس به سلیمانی ( سلیمانیه ) رفته و در خدمت ملا عبدالرحمن نودشه ای كه مفتی سلیمانیه بوده و امام مسجد مه لكه ندی بوده است درس طلبگی را تمام كرده و موفق به اخذ اجازه از محضر ایشان گردیده است .
پس از آن به روستای چروستانه در اطراف حلبچه رفته و در آنجا به تدریس پرداخته است . پس از مدتی هوای تصوف اورا مجذوب كرده و گرفتار ذوق اهل معنا می گردد و بهمین دلیل به شهر ته ویله رفته و صوفی شیخ عثمان سراج الدین كه خلیفه مولانا خالد نقشبندی بزرگ طریقه نقشبندی در كردستان می شود . و مدت زیادی را به عنوان مرید شیخ سراج الدین بسر می برد . پس از چند سال به روستای بیاویله نزدیك حلبجه می رود و پس از مدتی به روستای گونه رفته و چند سال نیز در آنجا می ماند . سپس به شه میران كه در آن زمان تحت اداره شیخ علی عبابیلی بوده است می رود كه شیخ علی احترام بسیار زیادی برای مولوی قایل بوده است اما پس از مدتی عثمانی خاله بدستور محمد پاشای جاف اداره شه میران را از شیخ علی گرفته و بهمین دلیل مولوی راهی روستای سه رشاته كه زادگاه اوست می شود و در همان روستا دیده از جهان فرو می بندد .
مولوی در سالهای حیات خویش با چند حادثه و فاجعه سخت مواجه شده است ( آنگونه كه از شعرهای او برمی آید ) اول سوختن كتابخانه مولوی كه در آن كتابهای بسیار و نوشته ها و حتی دیوان شعر او می سوزد . دوم وفات عنبر خاتون همسر مولوی است كه آنگونه كه پیداست احترام و عشق زیادی به او داشته است . سوم از دست دادن بینایی بمدت هفت سال كه همان باعث وفات و افول ستاره ای بی بدیل در آسمان شعر و ادب اورامان و كردستان می شود . سر انجام مولوی پس از 79 سال عمر سراسر با بركت در سال 1300هجری قمری دیده از جهان فرو بست . از مولوی آثار ارزشمندی بجای مانده است .
دیوان مه وله وی :
الفضیله : كه شامل 2031 شعر عربی است و در سال 1285 هجری قمری آنرا به رشته تحریر در آورده است
العقیده المرضیه : مشتمل بر 2452 شعر كردی كه در سال 1352 هجری قمری از سوی محی الدین صبری النعیمی در مصر بچاپ رسیده است . اولین بیت دیوان اینگونه آغاز می شود
زوبده ی عه قیده و خو لاصه ی كه لام           هه ر له تو بو توس ثه نای تام
الفوائح : كه شامل 527 شعر فارسی است كه همراه العقیده در سال 1352 توسط محی الدین صبری النعیمی در مصر بچاپ رسیده است . بجز این موارد كتابی در باره اصول طریقه نقشبندی از ایشان بجای مانده است .
 
صیدی هورامی
صیدی شاعر یزرگ اورامان در سال 1199 هجری تا سال 1265 هجری میزیسته است. و بیش از 1500 قطعه شعر دارد، بیشتر اشعارش به شیوه اورامی كهن اوستائی و فارسی بوده است. و اشعاری نیز به زبان عربی دارد. نامش ملا محمد سلیمان فرزند حاج سید محمد خانقاهی و در قریه خانقاه پاوه متولد گردیده و نزد بیشتر اساتید اورامان و حوالی شهر زورتلمذ و آخرین مراحل تحصیل را از محضر ماموستا جلال خورمالی استفاده و از حضور ایشان مجاز شده. صیدی پس از اتمام تحصیل به شهر اورامان تخت رفته و در آنجا ماندگار و متا هل گردیده و سمت مدرس علوم دینیه و امام جمعه و جماعت شهر اورامان تخت را داشته و ضمناً با كسب باغبانی امرار معاش مینموده است.
میرزا ئه ولقادر پاو ه یی
ایشان عبدالقادر بن محمد بن جعفر اهل پاوه كه در سال (1240 قمری) چشم به دنیا گشود. مجموعه اشعار ایشان(دیوان میرزا ئه و لقادر پاوه یی) با گردآوری هادی سپنجی به چاپ رسیده است. میرزا از مریدان شیخ علی طالبانی بوده است. ایشان در سال( 1325قمری) در كرمانشاه وفات یافته و در قبرستان (قبر آقای كرمانشاه) به خاك سپرده شده است.
ملا فتح الله پاوه یی
از شعرای مهاجر و اهل فضل بوده ودر گروه مدرسین پاوه در استانبول بسر میبرده و گویا در همانجا بدرود حیات گفته. قرن سیزدهم
فكری پاوه یی
از شعرای پاوه و از علمای مهاجر به شهر استانبول است.
سید فتاح پاوه یی
فرزند سید مطلب و عموی سید بهاء الدین شمس قریشی((شمس الاشراف)) از سادات سرده پاوه است. و اشعاری از وی به جا مانده در مراثی و مناقب ودر طریقه نقشبیندیه صاحب سیروسلوك بوده است. در شعر مهجور تخلص میكرده است، از مرثیه ای كه برای مرحوم حاج عوضِ عارف سروده، در سال یكهزارو دویست و هشتاد و هشت در قید حیات بوده است.
محزون
میرزا محمود مستوفی فرزند مرحوم میرزا شكرالله از سلسله مستوفیان پاوه . ایشان بسال 1252 شمسی در پاوه بدنیا آمدند، و در سال 1316 در زندان قصر فوت فرمودند.
سید محمد خانقاهی
سید محمد بن سید عبدالكریم خسته از سادان خانقاء پاوه در سن شصت سالگی در قریه تاء در سال 1300 قمری متوفی شده اند.
 
موسیقی وموسیقیدانان  
موسیقی اورامی ، همچون دیگر جلوه های دیگر فرهنگ و هنر اورامان از تاثیر موسیقی فرهنگ های دیگر بركنار مانده و همچنان اصالت خویش را حفظ نموده است . این موسیقی های فولكلوریك دارای جمله هایی ساده ، با وسعت صوتی محدود به یك دانگ (تترآكورد ) و فرمی ترجیع بندی است كه در اصطلاح موسیقی استروفیك ( چندین بند شعر كه آنرا با یك ملودی واحد و مشخص می خوانند ) نامیده می شود . بیشتر ترانه های اورامی بصورت تبادل دو گروه خواننده یا تبادل خواننده و گروه -همراه با كف زدن - خوانده می شود موارد اجرای ناآگاهانه چند صدایی نیز در این موسیقی دیده می شود بدین گونه كه پیش از پایان یافتن بند اول ، گروه یا خواننده دیگر بند بعدی را از نت دیگری آغاز می كند و در نتیجه چند لحظه ای دو صوت بطور همزمان در فواصل مختلف اجرا می گردد .موسیقی اورامان را می توان بدو گروه چپله و گوشی تقسیم كرد .
  • 1. چپله : آهنگ هایی را شامل می شود كه ریتمی مشخص دارند و همراه با كف زدن اجرا می شود
  • 2. گوشی : این نوع ملودی های آواز مانندی را در بر می گیرد كه ریتم منظم ندارند و اغلب به صورت آزاد اجرا می شوند و خوانندگان بهنگام اجرای موسیقی یك یا دو دست خود را روی گوش می گذارند تا تمركز بیشتری بیابند . از جمله های این موسیقی می توان به سیاچمانه ، شیخانه ، مناجات و حالیات اشاره كرد
  • 3. استاد سیاچمانه در دوره معاصر و اخیر استاد عثمان كیمنه ای است كه مشهور عام و خاص مردم اورامان و حتی كردستان است و با صدایی گرم و رسای خود در حفظ و توسعه این موسیقی فولكلور نقشی اساسی ایفا كرده است .
 
منابع 
  • 1- سایت اینترنتی پاوه و اورامان (http://www.paveh.tk/)
  • 2- محمد علی سلطانی، حدیقه سلطانی، 1369، انتشارات صلاح الدین ایوبی،ارومیه
  • 3- هادی سپنجی،دیوان میرزا ئه و لقادر پاوه یی
  • 4- عثمان نقشبندی، بر پهنه یاد،1379، نشر كردستان
  • 5- محمد رئوف توكلی، تاریخ تصوف در كردستان،1378،نشر توكلی
  • 6- ملا عبدالكریم مدرس، دانشمندان كُرد در خدمت علم و دین، ترجمه احمد حواری نسب، مؤسسه اطلاعات

7- محمد علی سلطانی، تاریخ تسنن در كرمانشاه، تهران، نشر سُها،1380



:: موضوعات مرتبط: آشنایی با اورامانات , ,
:: بازدید از این مطلب : 1697
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید عباسی

وی عبدالرحمن شرفکندی متخلص و مشهور به هژار در ششم شعبان ۱۳۳۹ قمری در قریه شرفکند مهاباد در یک خانواده روحانی پا به حرصه وجود نهاد و چون پدرش روحانی بود از ۵ سالگی پسر را به تحصیل ترغیب کرد و در نتیجه استعداد ذاتی قران قران و کتب مقدماتی را بزودی اموخت و توانست بخواند و  بنویسد بعدا بر اثر تشویق پدرش به مسجد محل که دارای طلبه و مدرس بود وارد شده به تحصیل عربی پرداخت وبه اصطلاح به کتابت پرداخت و نزدیکی از طلاب مستعد به اموختن صرف و نحو  و فقه و غیره مشغول شد و به قول خودش یگانه ارزویش این بود که راه نیاکان خود را دنبال کند  و ملا شود ام تقدیر با تدبیر موافق نبود و سرنوشت را دیگری را فراروی او گسترد وی پدرش را در سن ۱۷ سالگی از دست داد و لذا خود مسئول و سرپرست عائله گردید و از تحصیل دست کشید و برای امرار معاش خود و خانواده به انجام کارهای شخت مانند کارگری چوبداری و دست فروشی مشغول گردید در همین اثنا  بر اثر برخورد  با بعضی میهن پرستان که ان هنگام در تشکیلاتی به نام کومه له ژیانه و ه کردستان (ژک) به رهبری شهید قاضی محمد بر علیه رژیم پهلوی سازماندهی شده بود شرکت کرد و فعالانه به انان پیوست در این گیرودار  با ادیبی همچون هیمن اشنا گردید که بعدها  با همیاری یکدیگر توانستند به دو نفر از بزرگان و بزرگترین شعرای اذادیخواه قوم کرد تبدیل شوند و عرض اندام کنند پس از حمله ارتش شاه و شکست جمهوری  دمکرات مهاباد قاضی محمدوچند تن از یارانش بر سر دار  رفتند و عده ای نیز دستگیر شدند  وعده ای نیز متواری شدند هژارهم پس از دربدری وتحمل مصائب زیادموفق شد که به خارج از وطن فرار کرده و به بغداد برود و در انجا نیز برای امرا ر معاش  به کارهای طاقت فرسا  دست زد که  بر اثر بدی  شرایط  محیط و عدم  بهداشت و غذای کافی به بیماری سل دچار گردید  و مدتی بعد به وسیله کسانی که از طریق اشعار پر مغز و با محتوای بلندش با وی اشنا شده بودند تسهیلاتی برایش فراهم نمودند و در بیمارستان مسلولین واقع در جبل لبنان بستری گردید و دو سال و اندی در بیمارستان مان تا رفته رفته حالش رو به بهبودی گذاشت و هر روز از کتابخانه ای که در بیمارستان قرار داشت استفاده  می کرد و انقدر کتب تاریخی و ادبی و سیر گذشتگان و عربی خواند که بعدا" مراجعت به بغداد وی را در سلک عربی دانان مهم جای دهد و بعد از بیمارستان در یک عکاسی مشغول به کار شد اما  بعد از مدتی  پلیس عراق وی را مجبور به ترک این کشور کرد و ناگذیر  به سوریه  رفت  و طی ۳ سال اقامت در سوریه  با اکراد کرد ترکیه اشنا شد و بعدا" باز وارد بغداد شد .         

در حالیکه از لحاظ زندگی سخت در عسرت بود در سال ۱۹۵۸ که مجاهد و وطنخواه و خداپرست و بزرگوار قوم کرد ملا مصطفی بارزانی پس از ۱۳ سال اقامت در شوروی  به کردستان عراق بازگشت و هزار جزو اولین کسانی بود که به پیشمرگی وی درامد و تفنگ بر دوش گذاشت در این دوران با سرودن اشعار مردم کرد را تشویق و تاثیرات زیادی بر ملت کرد گذاشت پس از قرارداد الجزایر و توطئه مشترک امریکا و شوروی و عوامل انها یعنی ایران و عراق ان زمان نهضت ۱۷ ساله کردستان به شکست انجامید و هژار و چندین هزار پیشمرگ و زن و کودک عراقی اواره گردیدند و به واسطه سفارش اکید ملا مصطفی بارزانی رژیم وقت ایران او را بخشید و همانند فردی از اوارگان در کرج اسکان یافت مدتی با نوشتن مقالات تحقیقی کردی و ترجمه کتب عربی به فارسی یا کردی در رادیو ایران به کار مشغول بود.

 

اثار وی:

ئاله کوک.منتشر از سوی انجمن فرهنگی شوروی

مه م و زین خانی  از کرمانجی به مکریانی را ترجمه کرده است (شعر)

منظومه سه ر مه به تقلید سگ و مهتاب  چاپ سوریه ۱۹۵۷ م

ترجمه رباعیات حکیم عمر خیام به کردی (شعر)

بو کردستان(شعر)کردی

ترجمه قانون ابن سینا از عربی به فارسی

ترجمه تاریخ سلیمانیه از عربی به فارسی

ترجمه روابط فرهنگی مصر و ایران از عربی به کردی

ترجمه یک در کنار صفرهای بی پایان تالیف دکتر شریعتی از فارسی به کردی

ترجمه پدر و مادر ما متهمیم  تالیف دکتر شریعتی از فارسی به کردی

ترجمه عرفان در برابر ازادی از فارسی به کردی نوشته دکتر شریعتی

ترجمه اری اینچنین بود از فارسی به کردی نوشته دکتر شریعتی

شرح دیوان ملا جزیری به شیوه سورانی

فرهنگ فارسی به کردی

فرهنگ کردی به فارسی

تاریخ اردلان به کردی



:: موضوعات مرتبط: ماموستا هژار شاعر مشهور کرد , ,
:: بازدید از این مطلب : 2740
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید عباسی

كردستان‌ ديار باورهاي‌ ناب‌ و سرزمين‌ حماسه‌ و عشق‌ و عرفان‌، جايگاه‌ پرافتخار هنر و هنرمنداني‌ بوده‌ كه‌ هميشه‌ در طول‌ تاريخ‌ گهربار ايران‌ زمين‌ با آثار زيباي‌ خود برهه‌هاي‌ زماني‌ را تبلور خاصي‌ بخشيدند.
در اين‌ گزارش‌ يادي‌ خواهيم‌ كرد از مقام‌ بلند يكي‌ از برجستگان‌ عرصه‌ موسيقي‌ كرد زنده‌ ياد استاد حسن‌ زيرك‌ كه‌ نام‌ و آثار اين‌ هنرمند فقيد براي‌ هر كردي‌ در سراسر گيتي‌ كاملا آشناست‌ و اخيرا نيز وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي‌ در اقدامي‌ نيكو و پسنديده‌ مجوز كاستي‌ از اين‌ هنرمند را صادر كرده‌ كه‌ صد البته‌ انتشار اين‌ اثر حاصل‌ تلاش‌ و كوشش‌ همسر وفادار او سركار خانم‌ ميديا زندي‌ و چند تن‌ از هنرمندان‌ و هنردوستان‌ صورت‌ گرفته‌ كه‌ كاست‌ فوق‌ تحت‌ عنوان‌ )ترانه‌هاي‌ حسن‌ زيرك‌( شامل‌ ترانه‌هايي‌ از آن‌ مرحوم‌ در راديو كرمانشاه‌ و راديو تهران‌ حوالي‌ دهه‌ 1340 است‌ كه‌ تدوين‌ و به‌ بازار عرضه‌ شده‌ است‌.
الحان‌ طبيعي‌ كردستان‌، از رود و نسيم‌ و پرنده‌، هارموني‌ زيبايي‌ از نغمات‌ را پديد آورده‌ و نغمه‌ و نوا و موسيقي‌ در آن‌ سامان‌ حضوري‌ هميشگي‌ در ميان‌ طيف‌هاي‌ وسيع‌ مردم‌ دارد و صداي‌ گرم‌ و بي‌نظير حسن‌ زيرك‌ از لاله‌هاي‌ آبيدر و باغ‌ خوش‌ كاني‌ شفا و صداقت‌ مردم‌ كردستان‌ نشات‌ يافته‌ است‌.
استاد حسن‌ زيرك‌ به‌ سال‌ 1300 در شهرستان‌ بوكان‌ استان‌ كردستان‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود و در سن‌ 5 سالگي‌ از مهر پدر محروم‌ گشت‌ و بدبختي‌ و تلخي‌ و سختي‌هاي‌ فراواني‌ چشيد و زندگي‌ را در درون‌ درد و رنج‌ گذراند و عمري‌ را در شهرهاي‌ كردستان‌ ايران‌ و عراق‌ سپري‌ كرد و مدت‌ زيادي‌ در بخش‌ كردي‌ راديو بغداد همكاري‌ كرد و از سال‌ 1337 كه‌ بخش‌ راديو كردي‌ ايران‌ در تهران‌ براي‌ اولين‌ بار افتتاح‌ شد همكاري‌ خود را با اين‌ مركز آغاز كرد.
حسن‌ زيرك‌ گرچه‌ بخاطر شرايط‌ سخت‌ زندگي‌ از نعمت‌ درس‌ و تحصيل‌ بي‌بهره‌ ماند ولي‌ استعداد كم‌نظيري‌ در سرودن‌ شعر و آهنگسازي‌ كردي‌ داشت‌ و اين‌ استعداد به‌ همراه‌ صداي‌ منحصر به‌ فرد، سبب‌ گرديد كه‌ خالق‌ آثار مانا و ماندگاري‌ در عرصه‌ موسيقي‌ كرد باشد و ترانه‌هايش‌ در سرتاسر كردستان‌ محبوبيت‌ يافت‌ به‌ شكلي‌ كه‌ اينك‌ صداي‌ او در جاي‌ جاي‌ مناطق‌ كردنشين‌ و در كوچه‌ها و خيابانها و در خانه‌ها و مغازه‌ها طنين‌انداز گرديده‌ است‌.
حسن‌ زيرك‌ كه‌ در راديو كردي‌ تهران‌ فعاليت‌ داشت‌ با خانم‌ ميديا زندي‌ گوينده‌ بخش‌ كردي‌ ازدواج‌ كرد كه‌ حاصل‌ آن‌ ازدواج‌ دو دختر به‌ نامهاي‌ مهتاب‌ )آرزو( و مهناز )ساكار( بود كه‌ چند ترانه‌ را براي‌ فرزندانش‌ اجرا كرده‌ است‌.زندگي‌ حسن‌ زيرك‌ هميشه‌ با كوچ‌ و آوارگي‌ همراه‌ بود و يكي‌ از شهرهايي‌ كه‌ در آن‌ مدت‌ زيادي‌ اقامت‌ داشت‌ كرمانشاه‌ بود و همكاري‌ او در اين‌ شهر با هنرمندان‌ برجسته‌ كرمانشاهي‌ همچون‌ استاد مجتبي‌ ميرزاده‌، محمد عبدالصمدي‌، اكبر ايزدي‌ و بهمن‌ پولكي‌ سبب‌ خلق‌ آثار زيبايي‌ شد.
سالهاي‌ پاياني‌ زندگي‌ زيرك‌ در تلخي‌ و ناكامي‌ گذشت‌ و او در اين‌ سالها ديگر آن‌ بلبل‌ خوشخواني‌ نبود كه‌ از بامداد تا شامگاه‌ نغمه‌خواني‌ كند. در منطقه‌ بوكان‌ قهوه‌خانه‌يي‌ داير كرد و در ميان‌ مردمي‌ كه‌ دوست‌شان‌ داشت‌ و دوستش‌ داشتند آخرين‌ نفس‌هايش‌ را در رنج‌ و بيماري‌ كشيد و سرانجام‌ در چهارم‌ تيرماه‌ 1351 در بيمارستان‌ شهر بوكان‌ به‌ علت‌ بيماري‌ لاعلاج‌ چشم‌ از جهان‌ فروبست‌ و بر فراز كوه‌ ناله‌شكن‌ كه‌ از كوههاي‌ معروف‌ و زيباي‌ آن‌ منطقه‌ است‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد.
استاد شهرام‌ ناظري‌ هنرمند بلند آوازه‌ موسيقي‌ سنتي‌ ايران‌ در خصوص‌ صداي‌ حسن‌ زيرك‌ چنين‌ اظهار داشت‌: «در خصوص‌ مرحوم‌ حسن‌ زيرك‌، در مجموع‌ فقط‌ مي‌توانم‌ بگويم‌ كه‌ يك‌ انسان‌ نابغه‌ به‌ معناي‌ واقعي‌ بود، يعني‌ در همان‌ لحظه‌ كه‌ وارد اركستر راديو مي‌شد و به‌ اتاق‌ ضبط‌ مي‌رفت‌ بداهتا هم‌ شعر مي‌سرود، هم‌ آهنگ‌ مي‌ساخت‌ و هم‌ آن‌ را مي‌خواند كه‌ تا كنون‌ چنين‌ موردي‌ در موسيقي‌ سابقه‌ نداشته‌ است‌ و با توجه‌ به‌ اين‌ نكته‌ كه‌ ايشان‌ سواد خواندن‌ و نوشتن‌ هم‌ نداشتند اما موسيقي‌ و شعر را به‌ صورت‌ الهامي‌ و حفظ‌ شده‌ مي‌خواند و واقعا از افراد كاملا استثنايي‌ و از نوابغ‌ موسيقي‌ كردي‌ بودند و بنده‌ در ميان‌ خوانندگان‌ كرد علاقه‌ خاصي‌ به‌ صداي‌ حسن‌ زيرك‌ دارم‌.»
سركار خانم‌ ميديا زندي‌ همسر حسن‌ زيرك‌ در كتاب‌ چريكه‌ كردستان‌ در خصوص‌ اين‌ هنرمند مي‌نويسد: «حسن‌ زيرك‌ بزرگمردي‌ است‌ كه‌ در هر كجا كردي‌ وجود داشته‌ باشد و در هر كشور كردنشين‌ همانند ستاره‌يي‌ درخشان‌ مي‌فروزد و آواي‌ ملكوتي‌اش‌ دل‌ هر دلداري‌ را به‌ جنب‌ و جوش‌ در مي‌ آورد و مي‌توان‌ گفت‌ هر كجا كرد باشد حسن‌ زيرك‌ نيز هست‌، چرا كه‌ در هر خانه‌ كردي‌ آوا و آوازهاي‌ او وجود دارد و همه‌ روزه‌ آواي‌ لذت‌بخش‌ اين‌ نابغه‌ بزرگ‌ به‌ گوش‌ مي‌رسد و هيچگاه‌ باور نخواهيم‌ كرد كه‌ حسن‌ زيرك‌ مرده‌ باشد و تاكنون‌ كه‌ حدود 30 سال‌ از درگذشت‌ او مي‌گذرد هنوز وي‌ در خانه‌ هر كردي‌ حضور دارد.»خانم‌ زندي‌ در ادامه‌ همان‌ بحث‌ در مورد سختي‌ و مشقت‌هاي‌ مرحوم‌ حسن‌ زيرك‌ چنين‌ مي‌نگارد: «حسن‌ زيرك‌ مدتي‌ به‌ عراق‌ مي‌رود و در مسافرخانه‌ فندق‌ شمال‌ به‌ شاگردي‌ مي‌پردازد و روزي‌ هنگام‌ نظافت‌ كه‌ مشغول‌ زمزمه‌ يكي‌ از ترانه‌هايش‌ بوده‌ مسافري‌ به‌ نام‌ جلال‌ طالباني‌ )رهبر اتحاديه‌ ميهني‌ كردستان‌ عراق‌( كه‌ در آنجا اقامت‌ داشته‌ با شنيدن‌ صداي‌ حسن‌ زيرك‌ او را به‌ راديو بغداد برده‌ و در آنجا مشغول‌ به‌ كار مي‌شود و در سال‌ 1337 به‌ ايران‌ بر مي‌گردد.
رفتار دولت‌ وقت‌ با حسن‌ زيرك‌ او را دچار مشكل‌ فراواني‌ كرد، بويژه‌ وقتي‌ كه‌ دكتر شيخ‌ عابد سراج‌الديني‌ رييس‌ وقت‌ برنامه‌هاي‌ كردي‌ راديو تهران‌ بود به‌ او اجازه‌ كار نداد و اين‌ كار سراج‌الدين‌ چنان‌ تاثير منفي‌ بر دل‌ لطيف‌ حسن‌ گذاشت‌ كه‌ ديگر هيچ‌ وقت‌ به‌ راديو برنگشت‌ و با دلي‌ شكسته‌ باروبند خود را به‌ سوي‌ بغداد پيچيد.
هنگامي‌ كه‌ به‌ بغداد رسيد در آنجا نيز او را دچار مشكل‌ كردند، او را گرفته‌ و روانه‌ زندان‌ كردند، در آنجا حسن‌ را به‌ پنكه‌ سقفي‌ بسته‌ و شكنجه‌ داده‌ بودند.
پس‌ از رهايي‌ از بغداد مجددا به‌ تهران‌ برگشت‌، در تهران‌ نيز ساواك‌ او را گرفت‌ و شكنجه‌ داد كه‌ جريان‌ شكنجه‌اش‌ در ساواك‌ را خودش‌ در نوار گفته‌ كه‌ صداي‌ او هنوز به‌ يادگار مانده‌ است‌ و اين‌ رويدادها نشان‌ دهنده‌ اين‌ است‌ كه‌ حسن‌ زيرك‌ نه‌ در ايران‌ و نه‌ در عراق‌ روي‌ خوشي‌ و راحتي‌ و آزادي‌ را نديد.
در سال‌هاي‌ 1341 تا 1343 در كرمانشاه‌ بود و با راديو كرمانشاه‌ همكاري‌ داشت‌ و به‌ نظر من‌ بيشتر اين‌ درد و غمها و مصيبتي‌ كه‌ به‌ حسن‌ رسيده‌ بود بخاطر عدم‌ توجه‌ حكومت‌ وقت‌ به‌ هنرمند بزرگ‌ كرد بود...»
همسر مرحوم‌ حسن‌ زيرك‌ كه‌ خودش‌ گوينده‌ بخش‌ كردي‌ راديو تهران‌ قديم‌ است‌ در ادامه‌ مي‌نويسد: «حسن‌ زيرك‌ نزديك‌ به‌ هزار ترانه‌ در تهران‌ و كرمانشاه‌ اجرا كرده‌ بود و بخاطر همين‌ ترانه‌هاي‌ او بودكه‌ روزانه‌ نزديك‌ به‌ دوهزار نامه‌ نوشته‌ مي‌شد و حتي‌ درون‌ نامه‌ پول‌ قرار مي‌دادند تا ترانه‌ مورد درخواست‌ آنان‌ پخش‌ شود و در كل‌ برنامه‌هاي‌ كردي‌ راديو تهران‌ و كرمانشاه‌ بخاطر صداي‌ دلنشين‌ حسن‌ زيرك‌ مورد توجه‌ همه‌ قرار گرفته‌ بود و آن‌ موقع‌ هر روز دو بار برنامه‌ )ما و شنوندگان‌( پخش‌ مي‌شد و حسن‌ زيرك‌ با صداي‌ رسا و لذت‌بخش‌ خود باعث‌ معروفيت‌ و كيفيت‌ و شكوفايي‌ برنامه‌هاي‌ كردي‌ در تهران‌ و كرمانشاه‌ شده‌ بود و سيل‌ نامه‌هاي‌ طرفداران‌ ترانه‌هاي‌ او هر روز به‌ راديو جاري‌ بود اما پس‌ از اين‌ همه‌ خدمت‌ ، حسن‌ زيرك‌ را ديگر به‌ راديو راه‌ ندادند واو را از ياد بردند درحالي‌ كه‌ در 28 مرداد 1341 كه‌ برد ايستگاه‌ راديوي‌ كرمانشاه‌ به‌ صد كيلو وات‌ رسيده‌ بود صداي‌ حسن‌ زيرك‌ به‌ همه‌ شهرها و روستاهاي‌ كردنشين‌ مي‌رسيد. »
فاروق‌ صفي‌زاده‌ بوره‌كه‌يي‌ ، از محققان‌ ارزشمند در خصوص‌ حسن‌ زيرك‌ مي‌ نويسد: «حسن‌ زيرك‌ بيش‌ از هزار و پانصد ترانه‌ ساخته‌ است‌ و همه‌ آهنگ‌هاي‌ ترانه‌ها و بيشتر سروده‌هاي‌ آن‌ را خود مي‌ساخته‌ و مي‌سروده‌ است‌. از آهنگ‌هاي‌ اين‌ هنرمند بزرگ‌ بيشتر ترانه‌سرايان‌ امروز فارس‌ و كرد و بيگانه‌ و ترك‌ نيز سود جسته‌اند وامروز هر آهنگي‌ كه‌ پديد مي‌آيد نشاني‌ از آهنگ‌هاي‌ اين‌ هنرمند را در خود نهفته‌ دارد، هنگامي‌ كه‌ به‌ آهنگ‌هاي‌ او گوش‌ فرا مي‌دهي‌، زندگي‌ را با همه‌ آزارها و مويه‌ها و رنج‌هايش‌ درمي‌يابي‌.بر همين‌ پايه‌ آهنگ‌هاي‌ حسن‌ زيرك‌ نشانه‌ زندگي‌ هر كرد آريايي‌ رنج‌كشيده‌ را در خود نهفته‌ دارد.»استاد مجتبي‌ ميرزاده‌ نوازنده‌ ويولون‌ و موسيقيدان‌ برجسته‌ كه‌ در تمامي‌ آثار مرحوم‌ حسن‌ زيرك‌ در دهه‌ 1340 در اركستر راديو كرمانشاه‌ نوازندگي‌ و تنظيم‌ آهنگ‌هاي‌ او را به‌ عهده‌ داشته‌ در مورد اين‌ هنرمند فقيد در گفت‌وگو با راقم‌ اين‌ سطور چنين‌ اظهار داشت‌: «حسن‌ زيرك‌ با اينكه‌ مطلقا سواد نداشت‌ اما اشعار اغلب‌ آثارش‌ را به‌ صورت‌ بداهه‌ و در آن‌ لحظه‌ كه‌ مي‌خواند مي‌سرود و از حافظه‌يي‌ بسيار قوي‌ در حفظ‌ شعرو آهنگ‌ و مقام‌هاي‌ كردي‌ برخوردار بود و بايد گفت‌ كه‌ حسن‌ زيرك‌ هيچ‌گاه‌ در موسيقي‌ كرد تكرار نخواهد شد چرا كه‌ ماندگارترين‌ و زيباترين‌ نغمات‌ كردي‌ را خلق‌ كرد و اينك‌ نه‌تنها در ايران‌ حتي‌ در ميان‌ كردهاي‌ عراق‌، سوئد و ساير نقاط‌ جهان‌ آثار و نام‌ و ياد او از مقام‌ و منزلت‌ والايي‌ برخوردار است‌.»
سركار خانم‌ مهناز زيرك‌ )ساكار( دختر مرحوم‌ حسن‌ زيرك‌ در يادداشتي‌ درخصوص‌ رفتن‌ او به‌ مزار پدرش‌ با احساسي‌ پرشور مي‌ نويسد: «پس‌ از درگذشت‌ پدرم‌، به‌ دليل‌ كارمندبودن‌ مادرم‌، وي‌ مرتب‌ مجبور بود سركار باشد و لذا ما نتوانسته‌ بوديم‌ از تهران‌ به‌ زادگاهمان‌ كردستان‌ برويم‌ و مادرم‌ نيز چون‌ احساس‌ مسووليت‌ مي‌كرد حاضر نبود ما را به‌ تنهايي‌ به‌ كردستان‌ بفرستد. از همان‌ دم‌ نخست‌ كه‌ قرار شد براي‌ دلجويي‌ عزيزي‌ از دست‌رفته‌ برويم‌ تصميم‌ گرفتم‌ حتما به‌ زيارت‌ آرامگاه‌ پدرم‌ نيز بروم‌ و هر آنچه‌ سال‌هاست‌ در سينه‌ پنهان‌ كرده‌ ام‌ بازگويم‌ و عقده‌ دل‌ را بگشايم‌.
بعد از رسيدن‌ به‌ شهر كوچك‌ و زيباي‌ مهاباد و دلجويي‌ و تسليت‌ به‌ خانواده‌يي‌، صبح‌ روز بعد به‌ سوي‌ بوكان‌ رهسپار شديم‌ ويكي‌ از همشهريان‌ كرد قرار شد ما را به‌ مقصد برساند و هنگامي‌ كه‌ راننده‌ مقصد ما را دانست‌ و فهميد كه‌ فرزندي‌ پس‌ از سال‌ ها دوري‌ به‌ ديدار پدر مي‌رود پدري‌ كه‌ امروز يكي‌ از افتخارات‌ فرهنگ‌ و هنر كرد است‌ بي‌نهايت‌ در حق‌ ما لطف‌ كرد به‌گونه‌يي‌ كه‌ حتي‌ حاضر نشد پول‌ حق‌الزحمه‌ خود را بگيرد.
آري‌ به‌ ديدار گوري‌ سرد مي‌رفتم‌ كه‌ سالها بود كسي‌ در آنجا خفته‌ بود كسي‌ كه‌ در سراسر زندگي‌اش‌ مالامال‌ از درد وآزار بود... از هنگامي‌ كه‌ وارد شهر شدم‌ كوه‌ ناله‌شكن‌ كه‌ آرامگاه‌ مينوي‌ پدر در آنجا قرار دارد خود را زيباتر از هميشه‌ نمايانده‌ بود و از دور با كوه‌ ناله‌ شكن‌ نجواهايم‌ را آغاز كردم‌، تو گويي‌ پدر بود كه‌ در برابرم‌ ايستاده‌ بود و به‌ سخنانم‌ گوش‌ مي‌ كرد و مي‌شنيد كه‌ مي‌گفتم‌: كجايي‌ پدر!؟ ما و مادر تنهاييم‌، تنها به‌ تو، به‌ تو احتياج‌ داريم‌... چشمهايم‌ را بستم‌ و يك‌ لحظه‌ در عالم‌ خيال‌ خودم‌ را در آغوش‌ پدر ديدم‌ اگرچه‌ خيالي‌ بيش‌ نبود.اما لذتي‌ وصف‌ناپذر داشت‌، لذتي‌ كه‌ هنوز مستي‌ آن‌ از سرم‌ بيرون‌ نرفته‌ است‌.»
استاد اكبر ايزدي‌ از نوازندگان‌ پيشكسوت‌ كه‌ در اكثر اركسترها به‌ خوانندگي‌ حسن‌ زيرك‌، نوازندگي‌ سنتور را به‌ عهده‌ داشته‌ است‌ در مورد او مي‌گويد: «حسن‌ زيرك‌ اعجوبه‌ بداهه‌خواني‌ كردي‌ و هم‌ در شاعري‌ و آهنگسازي‌ بسيار توانا بود و حتي‌ اشعار برنامه‌ را خودش‌ مي‌سرود وهيچ‌گاه‌ در صدايش‌ ضعفي‌ مشاهده‌ نكردم‌ و اصولا در خواندن‌ و ساخت‌ ترانه‌ ها كردي‌ از نوادر دوران‌ و از برجستگان‌ موسيقي‌ كردي‌ بود.»
دكتر محمد صديق‌ مفتي‌زاده‌ كه‌ مقدمه‌يي‌ بر كتاب‌ «چريكه‌كردستان‌» مرحوم‌ حسن‌ زيرك‌ نوشته‌ ، شعري‌ در وصف‌ اين‌ هنرمند با گويش‌ كردي‌ سروده‌ كه‌ اينك‌ بر سنگ‌ مزار او حك‌ شده‌ است‌ كه‌ برگردان‌ به‌ فارسي‌ آن‌ چنين‌ است‌:«زيرك‌! در راه‌ هنر زحمت‌ بسيار كشيدي‌، زندگي‌ات‌ را در راستاي‌ هنر فدا كردي‌، هيچ‌گاه‌ در زندگي‌ حتي‌ لحظه‌يي‌ آرام‌ نداشتي‌، رنج‌ فراوان‌ كشيدي‌ و بسيار مورد ستم‌ قرار گرفتي‌، روزگارت‌ حتي‌ يك‌ دم‌ بدون‌ غم‌ نگذشت‌ كه‌ چه‌ در مقام‌ هنر، بر بالاترين‌ چكاد قرار داشتي‌.»
مرحوم‌ حسن‌ زيرك‌ در راديو تهران‌ آثاري‌ به‌ ثبت‌ و ضبط‌ رسانيد كه‌ اغلب‌ با ساز اساتيدي‌ همچون‌ استاد حسين‌ ياحقي‌، استاد حسن‌ كسايي‌، استاد جليل‌ شهناز، جهانگير ملك‌، احمد عبادي‌ و به‌ سرپرستي‌ زنده‌ياد مشير همايون‌ شهردار همراه‌ بود. در خصوص‌ شخصيت‌ هنري‌ حسن‌ زيرك‌ نظر استاد بيژن‌ كامكار خواننده‌ و نوازنده‌ برتر كشورمان‌ را نيز جويا شديم‌ كه‌ ايشان‌ هم‌ با اعلام‌ اين‌ مطلب‌ كه‌ علاقه‌زيادي‌ به‌ صداي‌ مرحوم‌ حسن‌ زيرك‌ دارد گفت‌:«حسن‌ زيرك‌ يكي‌ از برجستگان‌ موسيقي‌ كرد به‌ شمامي‌ آيد و خيلي‌ از آهنگ‌هاي‌ كردي‌ يا فارسي‌ كه‌ الان‌ به‌ اجرا در مي‌آيد الهام‌ گرفته‌ از آثار آن‌ هنرمند است‌ و شهرت‌ و محبوبيت‌ حسن‌ زيرك‌ فقط‌ محدود به‌ مرزهاي‌ ايران‌ نيست‌ بلكه‌ در كشورهاي‌ اروپايي‌ وتمام‌ نقاط‌ كردنشين‌ جهان‌ امتداد دارد.»چندي‌ پيش‌ رييس‌ شوراي‌ اسلامي‌ شهر بوكان‌ در گفت‌وگو با نشريه‌ سيروان‌ )يكي‌ از نشريات‌ محلي‌ استان‌ كردستان‌( اعلام‌ كرد كه‌ عمليات‌ اجرايي‌ احداث‌ مجتمع‌ توريستي‌ حسن‌ زيرك‌ و همچنين‌ ايجاد خيابان‌ 12 متري‌ به‌ نام‌ وي‌ تا محل‌ آرامگاهش‌ آغاز مي‌شود كه‌ اگر اين‌چنين‌ باشد بايد به‌ مسوولان‌ مربوطه‌ و ذيصلاح‌ منطقه‌ بوكان‌ دست‌مريزاد گفت‌ و همچنين‌ در سال‌ گذشته‌ فيلمي‌ از زندگاني‌ حسن‌ زيرك‌ در شهر سليمانيه‌ عراق‌ ساخته‌ و تا چند ماه‌ بر پرده‌ سينماهاي‌ شهرهاي‌ كردستان‌ عراق‌ اكران‌ شد كه‌ در اين‌ فيلم‌ گوشه‌ هايي‌ از سختي‌ و مشقت‌هاي‌ اين‌ هنرمند اصيل‌ و ارزشمند را در ايران‌ و عراق‌ به‌ نمايش‌ گذاشته‌ بود.



:: موضوعات مرتبط: هنرمند حسن زیرک , ,
:: بازدید از این مطلب : 1692
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید عباسی

پوشاک مردان و زنان کرد شامل تن‌پوش، سرپوش و پای‌افزار است‌. ساخت و کاربرد هریک از این اجزا، بسته به فصل، نوع کار و معیشت و مراسم و جشن‌ها با یکدیگر تفاوت دارد. هرچند پوشاک نواحی مختلف کردستان مانند اورامان، سقز، بانه، گروس، سنندج، مریوان و... متفاوت است، اما از نظر پوشش کامل بدن، همه با هم یکسان هستند. پیش از ورود پارچه، کفش‌های خارجی و سایر محصولات داخلی به کردستان، بیشتر پارچه‌ها و نیز پای‌افزار مورد نیاز توسط بافندگان و دوزندگان محلی بافته و ساخته می‌شد.از نظر بافت پارچه، منطقه سقز و از نظر ساخت پای‌افزار «گیوه‌» یا «کلاش‌» و «کالی‌» اورامانات و آبادی‌های پیرامون کوهستان شاهو مانند هجیج، نودشه و آبادی‌های نوسود شهرستان پاوه چون میریه، خانه‌دره، مژگان، مزوی و وزلی از عمده‌ترین نواحی بافت و صدور پارچه و پای‌افزار در استان به شمار می‌رفتند. جولایی و بافت پارچه و انواع منسوجات مانند بوزو، برمال، جاجم، بره، پوشمین، موج، جوراب، دستکش، زنگال و کلاء به عنوان حرفه یا کار جنبی بخشی از آبادی نشینان مناطق مختلف کردستان محسوب می‌شد. در چهار قسمت کردستان که شامل کردستان ایران،عراق، ترکیه و سوریه می‌باشد شاهد پوشش‌های گوناگونی از لباس کردی می باشیم به گونه‌ای که با کمی تغییر نسبت به یکدیگر شکل و ریخت زیبای خود را دارا می‌باشد که شکل و ریخت و قیافه ان برگرفته از نیاکانشان و با توجه به شرایط اب و هوایی و اقلیمی سازگار و درست شده است که ان را در جایگاه مهمی قرار داده است.

لباس مردان کرد

لباس مردان کرد عبارت است از:


چوخه‌: نیم‌تنه‌ای پنبه‌ای یا پشمی است که در ناحیه سقز، بانه و مریوان به آن «که وا» می‌گویند و درسنندج آن را «چوخه‌» می‌نامند.

پانتول‌: شلواری گشاد با دم‌پای تنگ است که «رانک‌» نیز نامیده می‌شود.

ملکی‌: نیم‌تنه‌ای بدون یقه است که از پایین نیم‌تنه تا بالا به وسیله دکمه بسته می‌شود.

لفکه سورانی‌: پیراهنی با آستین فراخ و بلند و زبانه‌ای مثلث شکل در انتهای آستین است که آن در حال عادی دور مچ یا بازو می‌پیچند.

شال‌: که به آن «پشتون‌» و «پشتینه‌» نیز می‌گویند، پارچه‌ای است تقریباً به طول 3 تا 10 متر که بر روی لباس در ناحیه کمر بسته می‌شود.

دستار: یا «کلاغه‌» که به آن «دشلمه‌»، «مندلی‌»، «رشتی‌»، و «سروین‌» (سربند) نیز یم گویند و مردان به جای کلاه از آن استفاده می‌کنند.

فرنجی‌: یا «فره‌جی‌» که ویژه مردان ناحیه اورامانات است و از نمد ساخته و آماده می‌شود.

کله بال‌: نوعی از نمد پوششی است که چوپانان در مناطق چرای گله در صحرا استفاده می‌کنند.

پیچ و کولاو: کلاه محلی کردها را که معمولاً زنان کرد ان را با دقت و ظرافت خاصی و با نقش و نگارهایی بر جایی مانده از فرهنگ اصیل کردی می‌بافند معمولاً به رنگ هایی سیاه وسفید و به دو صورت کلاه بلند و تخت بافته می‌شود و در دست مصرف کنندگان قرار می‌گیرد البته بنا به گفته پیشینیان و به اعتقاد انها مرد نباید سرش لخت باشد.

پیچ: دستمالی است سیاه و سفید که با گذاشتن کلاه روی سر به دور کلاه پیچانده می‌شود و در قسمت پشت سر در درون دستمال قرار داده می‌شود تا شل نشود البته برادران بارزانی پیچ و کولاو شالشان به رنگ قرمز می‌باشد . البته اعراب نیز از این شال چه سیاه و سفید و چه قرمز رنگ برای پوشش خود استفاده می‌کنند.

کلاش: پاپوشی است به رنگ سفید که با ظرافت کامل توسط برادران هورامانی ساخته می‌شود که از بد بو شدن پا جلو گیری می‌کند و پا را خنک نگه می‌دارد از خصوصیات ان فصلی بودن ان است و نمی‌توان از ان در فصل زمستان ویا فصول باران زا استفاده کرد.


لباس مردانه از قسمتهای زیر تشکیل می شود:

1.که وا پاتول : که به جای کت و شلوار معمولی می پوشند ولی شکل و دوخت آنها غیر از مد کت و شلوار ی است که معمول می باشد. که وا یا کت لباس کردی تقریبا به صورت یک ژاکت نظامی می دوزند با این تفاوتکه که وا جیب‌های کناره ای ندارد و ضمنا چاک آن کاملا از طرفین راست و چپ باز می‌شود بعلاوه غیراز چاک کناره ای آستینهایش چاک دارا ست

دوخت شلوار کردی یا پاتول بدین ترتیب است که دهانه ای تنگ و بدنه ای گشاد دارد و به جای کمر انتهای آن را که گشادیش بیش از دوبرابر یک شلوار معمولی است با بندی که دخین نامیده می‌شود و از توی قسمت تا شده آن لیفه گذشته می بندند و از کمر به پایین که وا را داخل پاتول کرده و بند پاتول را روی ان می بندند

2. پشت تندp-shttend: از پارچه گلدار به طول شش متر درست می شوند بدین ترتیب که پارچه را از سمت عرضش تا کرده می دوزند و بعد آن را به صورت مختلف ساده و گره چین به کمر می بندند آنهای که صاحب اسلحهٔ کمریند آن را روی پشت تند می بندند و خنجر را بین پشت تند و که وا فرو می کنند

3.پچ echپارچه ای است سه متری و اغلب گلدار که تارهای از آن جدامی کنند و به شکل جالبی طوری که تارهای ان در طرفین صورت آویزان گردد به دور سر می پیچند .پچ را که در نواحی سقز مرز می گویند روی کلاه مخصوص به نام عارقچین می بندند عارقچین را از نخ و مخصوصا از نخ‌های قرقره ای با میل قلاب می بافند و این کار مخصوص زنان و دختران کرد است اغلب برای زیبایی بیشتر آن را از نخهای سیاه وسفید و به مقدا کم نخهای رنگین پر نقش می بافند.

البته شایان ذکر است که پیچ فقط مخصوص اکراد(کردها) نبوده در اکثر مناطق خاورمایانه مردها پیچ می بندند،برای نمونه در هندوستان ، پاکستان،افغانستان،مناطق عربنشین و... ولی پیج هر قومی جداست و مخصوص آن قوم.

4.کراس: کراس همان پیراهن است با این تفاوت که اولا یقه ندارد و بعلاوه به انتهای آستینها نیز دنباله ای به نام سورانی می دوزند که آن را درحالت عادی روی آستین که وا می بندند و در مواقع اضطراریو مخصوصا در مواقع جنگ دو سر سورانی بهم گره زده و به گردن می آویزانند و نیز همین سورانیها باعث تسهیل بالا زدن آستینها در مواقع شستن دست و صورت می باشند.

نکته : لباس کردی ( مردانه - زنانه ) از طرف سازمان جهانی یونسکو به عنوان مناسبترین لباس جهان انتخاب شد.

پوشاک زنان

لباس زنان کرد عبارت است از:


 

جافی‌: شلواری همانند شلوار مردان است‌. این شلوار را زنان کرد، به ویژه زنان روستایی، هنگام کار می‌پوشند. در سایر مواقع، زنان شلوار گشاد از جنس حریر به پا می‌کنند.


 


 

کلنجه‌: نیم‌تنه‌ای است که روی پیراهن بلند می‌پوشند و رد اورامان آن را «سوخمه‌» می‌نامند و از پارچه‌زری یا مخمل دوخته می‌شود.


 


شال‌: از پارچه‌ای زیبا بر ریو لباس در ناحیه کمر بسته می‌شود.


 


کلاو: یا کلاه که از جنس مقوا و به شکل استوانه‌ای کوتاه است که آن را با پولک‌هایی رنگین به صورت بسیار زیبایی تزیین می‌کنند.


 


کلکه‌: روسری یا دستاری است که به جای کلاه مورد استفاده زنان قرار می‌گیرد کلکه دارای رشته بلندی از ابریشم سیاه و سفید با ملیله‌دوزی است‌

لباس زیبای زنان کرد نیز شامل:1.که وا:که عین کت مردانه کُردی است با این تفاوت که اولا پارچه آن را رنگین انتخاب می کنندو ثانیاًخیلی کوتاه تر می دوزند ؛بطوری که حداکثر تا کمآآنها پایین می آید و ان را کولیجه kulegaمی نامند و نیز جیبهای کت مردانه در ان دیده نمی شود.

2.کراس:یا پیراهن زنانه کُرد دارای دوختی ساده با بدنی بلند و دامنی گشاده و دراز است.بطوری که دامن پیراهن روی پای آنها قرار می گیرد و معمولاً آن را از پارچه‌های بسیار زیبا ،نفیس و گران قیمت تهیه می کنند.

3.پشت تند:که عین همان پشتند مردانه است ولی زنها اغلب از نوع رنگارنگ آن استفاده می کنند.زنها وقتی پشتند را می بندند کمی از پیراهن خود را بالا می کشند بطوری که انتهای دامن از مچ پای آنها پایین تر نمی رود.

4.دستمال یا روسری:دستمال زنان کُرد پارچه ای است بسیار نازک و سه گوش که تارهایی در اطراف آن ایجاد می کنند و بدین وسیله بر زیبایی آن می افزایند،اغلب پولکهایی نیز با آن تارها می دوزند تا زیبایی آن را چند برابر کنند.هر چند در مراسم عروسی و فلکلور اکثراً روسری نمی بندند.

5.درپه:به جای شلوار پوشیده می‌شود و با دهانه ای تنگ روی مچ پای آنها قرار می گیرد ولی پوشش ساقهای آن بسیار گشاد می باشد.

6.کلاو:یا کلاه زنان کُرد بسیار قشنگ و زیباست،این کلاه را از مقوا و به شکل استوانه کوتاهی درست می کنند و روی آن را با پارچه مخملی رنگین«معمولاً گلی یا سبزسیر»می پوشانند و بعد روی آن را با پولکهای رنگین یا طلایی و گلابیونهای زرین،مزین می سازند.این کلاه را بوسیله یک رشته طلا که لیره یا نیم پهلوی هایی به آن می آویزندو از زیر چانه عبور می دهند،روی سر نگاه می دارند و دستمال را روی آن می بندند،رشته ای که کلاه را به آن صورت نگاه می دارد«قطاره»نام دارد و اغلب آنهایی که قدرت مالی بیشتری دارند از آن استفاده می کنند و در دو طرف ،در محل اتصال ان با کلاه یک گل طلائی آویزان می نمایند. خانمهای متشخص کُرد اغلب به جای کلاو از«گلگله Gelgla»استفاده می کنند.

        گلگله رشته طویلی از ابریشم سیاه و سفید است که آویزه های ابریشمی دارد و از روی روسری به شکل جالبی بسته می شود.


 

لازم به توضیع است که پسران جوان امروزی به ندرت پیچ می بندند.و دختران نیز به ندرت کلاوه یا گلگله بر سر می کنند.



:: موضوعات مرتبط: لباس کردی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1626
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : پنج شنبه 25 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امید عباسی

وقتی صحبت از مسائل اجتماعی در ادبیات به میان می آید، مولانا  بعنوان یکی از شاعرانی که به این گونه امور در مثنوی اهمیت فراوانی قائل می باشد، مطرح می شود.
عرفانی که مولانا در مثنوی از آغاز نی نامه تا پایان دفتر ششم از آن سخن می گوید، به هیچ وجه عرفان خشک و ملالت آور نمی باشد که عارف باید حتماً به دور از جامعه و اطرافیان و بدون روابط با دیگران به آن نائل شود.
درنی نامه ی مولانا اگر بخواهیم از مسائل عرفانی این ابیات بگذریم از جدایی و دوری از یار حقیقی شکایت می کند:
بشنو از نی چون حکایت می کند
  از جدایی ها شکایت می کند


      
از همین ابتدا مشخص است که شخصیت مولانا، شخصیتی درون گرا و خاموش و دور از رابطه با دیگران نمی باشد و از زهد افراطی که شرط رسیدن به حق را دوری از خلق و جامعه می دانند نیز بیزار است. مولانا شخصی است که بر منبر وعظ می نشیند، برای نماز جماعت و مسجد اهمیت بسیار قائل بوده و به مسائل اجتماعی مسلمانان که در روزگارش اتفاق می افتاده بی توجه نبوده است. و باز درهمین ابیات اولیه مثنوی، مولانا می گوید:
من به هر جمعیتی نالان شدم
  جفت بدحالان و خوش حالان شدم


نمی گوید من به خلوت رفتم و از دیگران بیزار شدم، می گوید من با انواع خوی و خصلت ها و اطرافیان دمساز شدم. این یعنی رابطه ی اجتماعی مولانا با همه «نی را هم برای خوش حالان و هم برای بدحالان می نوازند و آنکه خوش است خوشتر می شود و کسی که غم بر دل دارد در سماع نی خویش را فراموش می کند و یا در عالم خویش فروتر می رود اما نسبت مولانا (در مورد ابیات آغازین مثنوی) اشارت است بدین که مقصود و مطلوب را دور ازتعصب در همه جا و نزد همه کس باید جست، زیرا هر دلی را به حقیقت راهی است و شاید مراد آن باشد با هر کس با هر حالت که هست همدردی باید کرد و با شفقت باید بود، زیرا طریق هدایت خوش آمیز بودن و نرم خوی و با شفقت زیستن است نه بدخوبی و نفرین و لعنت و تحقیر و اهانت که روش اهل ظاهر است»  مولانا در ادامه نتیجه ی عدم رابطه با دیگران و همزبانی با دوستان و اطرافیان را نیز این گونه بیان می کند:
هر که او از همزبانی شد جدا
  بی زبان شد گرچه دارد صد نوا

زرین کوب، سخنانی در مورد ابیات آغازین مثنوی بیان کرده است که نشان دهنده ی علاقه ی مولانا به مردم و جامعه ای که در آن زندگی می کرده است می باشد:
" شاید شکایت نی هم که به نحوی ابهام آمیز حکایت حال غربت و هجران روح مالک را منعکس می کند چیزی هم از غصه ی هجرت و جدایی مولانا و خانواده اش از بلخ و خراسان "مغول زده" را به خاطر این شاعر هجران دیده ی مبتلا به غربت روم، آورده باشد و بدین سان داستان خود را در حدیث دیگران، در آمیخته باشد. و نه آیا اشارت مولانا به "سمرقند چوقند" در اینجا می تواند نشانه ای از خاطره های کودکی وی و دنیای بر باد رفته ی خوارزم و خراسان قبل از مغول بوده باشد؟" ابیاتی دیگر در مثنوی توسط مولانا ذکر گردیده که نشانگر حضور اولیا و انبیاء در میان اجتماع و روابط اجتماعی این خاصان حق با جامعه و مردم روزگار خود می باشد. وقتی که مولانا، در دفتر اول این گونه بیان می دارد که:
ای بسا اصحاب کهف اندرجهان
  پهلوی تو پیش تو هست این زمان

غار با تو یار با تو در سرود
  مهر بر چشم است و بر گوشت چه سود

    
یعنی اینکه اولیاء الهی به دور از جامعه و اطرافیان خود و بی توجه از مسائل اجتماعی زمان خویش زندگی نمی کنند، و لیکن پرده ی غفلت بر چشم و گوش ما می باشد و به خاطر گرفتار شدن بیش از حد به زخارف مادیات دنیوی این برگزیدگان درگاه الهی را نمی توانیم در کنار خود احساس کنیم. مصراع دوم بیت دومی که ذکر شد مستقاد است از آیه ی شریفه:
"خَتَم اللهُ عَلی قُلوبِهِم و عَلی سَمیعِهم وَ عَلی أبصارِهِم غِشاوَةٌ وَ لَهُم عذابٌ عظیم"                                                        بقره/7
خدا بر دلها و گوش های ایشان مهر نهاد و بر چشمهایشان پرده ای است (که حقایق و معارف الهی را فهم نمی کنند) و ایشان را عذابی است سخت.
در جایی دیگر مولانا در همین مورد ابیاتی این گونه را ذکر می کند:
ماهیان جان در این دریا پرند
  تو نمی بینی به گردت می پرند

بر تو خود را می زنند آن ماهیان
  چشــم بگــشا تا ببینی شان عـــیان

ماهــیان را گـر نمـی بیـنی پدید
  گـوش تو تسبیحشان آخــر شنــید


مثال دیگر در این باره را می توانیم دوباره در دفتر دوم مشاهده کنیم. اولیاء الهی در جامعه و در کنار دیگران حضور دارند ولی مردم عامه بخاطر چیزی که مولانا آن را غیرت و جهل
می داند، آنها را نمی شناسند:
تو به تن حیوان به جانی از ملک
  تا روی هم بر زمین هم برفلک

تا به ظاهر مثلکلم باشد بشر
قالب خاکی فتاده بر زمین
ما همه مرغابیانیم ای غلام
پس سلیمان بحر آمد ما چو طیر
با سلیمان پای در دریا بنه
آن سلیمان پیش جمله حاضر است
تا زجهل و خوابناکی و فضول
  با دل يوحي اليه  دیده ور
روح او گردان بر آن چرخ برین
بحر می داند زبان ما تمام
در سلیمان تا ابد دارم سیر
تا چو داوود آب سازد صد زره
لیک غیرت چشم بند و ساحر است
او به پیش چشم ما و ما از وی ملول

ابیاتی دیگر را که در مثنوی درباره ی حضور اولیاء در جامعه و در کنار دیگران می باشد را بررسی می کنیم:
- آنکه بر افلاک رفتارش بود
  بر زمین رفتن چه دشوارش بود

  
- با لئیمان بسته نیکان ز اضطرار
  شیر مرداری خود از جوع زار

  
- گر به هر خونریزی ای کشتی شهید
  کافری کشته بدی هم بو سعید

ای بسا نفس شهید معتمد
روح رهزن مرد و تن که تیغ اوست
  مرده در دنیا چو زنده می رود
هست باقی درکف آن غرو جوست

      
شمع حق ار پف کنی تو ای عجوز
  هم تو سوزی هم سرت ای گنده پوز
 
کی شود دریا زپوز سگ نجس
حکم بر ظاهر اگر هم می کنی

 جمله ظاهرها به پیش این ظهور
هــر که بــر شمــع خــدا آرد پــفو
  کی شود خورشید از پف منطمس 
چیست ظاهرتر بگو زین روشنی


باشد اندر غایت نقص و قصور
شــمع کـــی میـــرد بــــسوزد پوز او

کی شود این چشمه ی دریا مدد
  مکتبس زین مشت خاک نیک و بد

حق ندارد خاصگان را در کمون 
  از می احرار جز در شیر بون

ابیات زیادی را می توان در مثنوی یافت که پیرامون صبر و تحمل از مولانا بیان شده است. در این میان ابیات و حکایاتی نیز در مورد رنج و سختی که بزرگان الهی از روابط با مردم عامه و نادان می کشیدند و صبر وتحمل فراوان آنها در روزگار خود می باشد. مولانا در دفتر چهارم ضمن آوردن مثالی از نوعی خارپشت، صبر وتحمل اولیاء الهی در روابط اجتماعی که با افراد جاهل روزگار را دارند، این گونه بیان می کند:
هست حیوانی که نامش اشغر است
  او به زخم چوب زفت و لمتر است
 
تا که چوبی می زنی به می شود
نفس مؤمن اشغری آمد یقین
زین سبب بر انبیاء رنج و شکست
تا زجان ها جانشان شد زفت تر
  او به زخم چوب فربه می شود
کاو به زخم رنج زفت است و سمین
از همه خلق جهان افزون تر است
که ندیدند آن بلا قوم دگر

طبق روایتی پررنج ترین افراد، اولیاء و انبیاء و صالحین می باشند که:
"أشدُّ الناس بَلاء الأنبیاءُ ثُمَّ الصّالِحُون، ثُمَّ الأمثَلُ فالأمثَل"
بلاکش ترین مردم پیامبرانند و سپس صالحان پس از آنها گزیدگان بر حسب درجه ی خوبی شان.
روابط بزرگان با انسان های پست روزگار، گرچه رنج و مشقت زیادی را می طلبد اما صبر آنها خالی از اجر و پاداش الهی نیست:

بهر تو گر پست کردم گفت و گو 
  تا بسازی با رفیق زشتخو

تا کشی خندان و خوش بار حرج
چون بسازی با خسّی این خسان 
کانبیا رنج خسان بس دیده اند
چون مراد و حکم یزدان غفور
بی زضدی ضد را نتوان نمود
  از پی الصبر مفتاح الفرج
گردی اندر نور سنت ها رسان
از چنین ماران بسی پیچیده اند
بود در قدمت تجلی و ظهور
و آن شد بی مثل را ضدی نبود

از پیغمبر اکرم (ص) حدیثی در این باره نقل گردیده است:
المؤمن الذّی یُخالطُ النّاس و یَصبر علی اذاهُم اَفضَل مِنَ المؤمِنَ الَّذی لا یُخالِطُ و لا یَصبِرَ عَلَی آذاهُم.
مؤمنی که با مردم می آمیزد و بر آزار و اذیت آنان صبر می کند، برتر از مؤمنی است که با مردم نمی آمیزد و آزار و اذیت آنها را تحمل نمی کند.

نویسنده: سلمان فیجان کارشناس ارشد ادبیات فارسی
منابع:
- قرآن کریم ترجمه الهی قمشه ای
- شرح مثنوی شریف ، بدیع الزمان فروزانفر ص 12
- بحر در کوزه ، عبدالحسین زرین کوب ص 41
- احادیث مثنوی ، بدیع الزمان فروزانفر ص107
- کنزالعمال ج 8 ص 3752
- مثنوی مولانا تصحیح نیکلسون



:: موضوعات مرتبط: روابط اجتماعی از دیدگاه مولانا در مثنوی , ,
:: بازدید از این مطلب : 908
|
امتیاز مطلب : 109
|
تعداد امتیازدهندگان : 39
|
مجموع امتیاز : 39
تاریخ انتشار : 20 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد